سردار شهید مهدی کشیری

سردار شهید مهدی کشیری

هفدهم مهرماه سالروز شهادت سردار شهید “مهدی کشیری” از سرداران شهید استان گلستان .

شهید مهدی کشیری فرزند عزیزالله و زینب درخردادماه سال ۱۳۴۲ درخانواده ای مذهبی در نوکنده از توابع شهرستان بندرگز دیده به جهان گشود. نام اورا به خاطر عشق و محبت به امام غائب(عج) مهدی گذاشتن او پنجمین فرزند خانواده که روزی اش جز حلال و نوای جز قرآن نشنیده بود. پس از گذراندن مقطع ابتدایی و راهنمایی، سال۵۹ در دبیرستان شهیدمحمدقاسم ریاحی، مشغول تحصیل شد. همزمان در انجمن اسلامی مدرسه، ابتدا به عنوان یک عضو، سپس مسئول انجمن به فعالیت می پرداخت. شانزده ساله بود که سایه پدرش عزیزالله کشیری، از سرش رخت بربست. همزمان با اوج گیری جنگ تحمیلی و فتنه های منافقین، سال ۱۳۶۱ به عضویت سپاه پاسداران درآمد و لباس مقدّس پاسداری را برتن کرد. سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد.

در نزدیک ترین زمان به جبهه ها شتافت و با وجود داشتن زن و فرزند، همواره درجبهه ها حضور فعال داشت.پس از شش سال حضور فعالانه در جبهه های نبرد هفدهم مهرماه سال ۱۳۶۸ در نبرد با ضدانقلاب در مریوان، آسمانی شد و پیکر مطهرش در امامزاده حبیب الله شهر زادگاهش (نوکنده) به خاک سپرده شد.

سردار شهید مهدی کشیری

 

شهید مهدی کشیری به روایت همرزمانش:

شب آخر، هرچه اصرارکردیم که مهدی امشب دیگر بیرون نرو، خطر دارد؛ قبول نکرد و مقداری غذا برداشت و برای سرکشی نیروها به طرف قلعه حرکت کرد. دوستانش می گفتند: مهدی هرشب می آمد و به ما سر می زد و برایمان آب و غذا می آورد. آن شب هم آمد. غذا را به ما تحویل داد و شروع به نمازخواندن کرد. وقتی به او چشم دوختیم، متوجه نورانیت خاصی درچهره آن شبش شدیم؛ طوری نماز می خواند که گویا نمازآخرش است. دقایقی از رفتنش نگذشته بودکه صدای تیراندازی شنیدیم. وقتی در پی صدا رفتیم با جنازه به خون غلطیده او مواجهه شدیم که به نظر می رسید با تمام توان در این کمین ضدانقلاب مقاومت کرده بود.

یکی از همرزمانش مهدی غزنوی می گفت: یک بار درکردستان چند اسیر را از دست دشمن آزادکرد. همیشه نماز اول وقت را توصیه می کرد و اهل نماز شب بود. به دوستانش می گفت: «تا زمانیکه جنگ و دشمن درخاک ما است؛ خواب در چشم من نیست و تا آخر، جبهه را رها نخواهم کرد.» به نبرد در کردستان عشق می ورزید و همواره می گفت: «هیچ جامعه ای شکست نمی خورد مگر از داخل و از احزاب» و همیشه دعای بعد از نمازش نابودی آنان بود. همواره خونسردانه و با اعصاب راحت و فکر بالا، در مورد وقایع عکس العمل مناسب نشان می داد. به همین جهت پیروز از میدان نبرد بیرون می آمد و از ابتکار و خلاقیت خوبی برخوردار بود.

شهید مهدی کشیری به روایت همسرش:

نوزده ساله بود که با من ازدواج کرد. در آن زمان بارها شاهد گریه های بین نماز شبش بودم. گاهی از صدای گریه اش بیدار می شدم. می گفت: «به قدری گناه داریم که این اشکها باید آن را شست و شو دهد.» خیلی وقتها شاهد بودم که وقتی صدای دعای کمیل را از رادیو می شنید می نشست و به طرز عجیبی می گریست. یک اتاق بیشتر نداشتیم، در همان اتاق بچه ها را جمع می کرد و به آنان قرآن می آموخت. هر وقت به مرخصی می آمد و بچه هایش را می دید با حالت خاصی به آنان می نگریست و می گفت: من دلم برای این بچه ها می سوزد، قیافیه ی بچه های یتیم را دارند. همیشه از این سخنش تعجب می کردم و حالا راز آن را دانستم.

مهدی ازسال۶۰ تا ۶۴ در جنوب کشور و از سال۶۴ تا ۶۸ در غرب کشور مشغول فعالیت و انجام وظیفه بود. سالی سه تا چهار بار به محل می آمد. کارهای ساختمانی و امورات ارث و وراثت پدر و مادری و سرکشی به برادر و خواهر و بستگان را انجام می داد و می رفت. قبل از عضویت در سپاه در تکیه محل قرآن و احکام دینی به نوجوانان می آموخت. امروزه شاگردانش از آن دوران خاطرات شیرینی به زبان دارند. از مهمترین ویژگی بارز مهدی این بودکه هرگز لبخند از لبانش کنار نمی رفت و هر ناراحتی که داشت، هیچ گاه در چهره اش نمایان نمی شد. همواره به من می گفت: «صبرکن، تا زمانیکه جنگ است وظیفه من دفاع از کشور است و تا این زمان چیز دنیایی از من نخواه.» به ساده پوشی و ساده زیستی بسیار اهمیت می داد.

یک بار قبل از عید، نامه ای نوشت و بسیار تأکید کرد که عید را بی تکلّف باشیم. در همان سالها با توافق مادرم سکه و گوشواره اش را برای کمک به جبهه تحویل داد. بسیار به امام راحل علاقه مند بود. همیشه می گفت: «بعد از امام زندگی فایده ای ندارد. امت پیامبر(ص)چگونه بعد از فوت پیامبر زندگی کردند، ما هم فراق امام مان را طاقت نداریم.» او سه ماه بعد از فوت امام راحل در هفدهم مهرماه سال ۱۳۶۸ در نبرد با ضد انقلاب در مریوان به شهادت رسید.

سردار شهید مهدی کشیری

فرازهایی از وصیت نامه سردار شهید مهدی کشیری

علت بعثت پیامبران برای ارائه برنامه خود سازی بشر بوده، تا آدمی با در دست داشتن برنامه های تعیین شده راه سعادت را پیموده و بصلاح و رستگاری در دنیا و آخرت نایل آید و تنها راه نجات و سعادت طبق سنت الهی خود سازی است.

همسر عزیزم؛ این را بعنوان وصیت به شما می گویم. قبل از اینکه، به فکر بنده خدا، «خودم» باشید، به فکر خدا و به فکر خونهای پاکی که در راه مکتب پر افتخار اسلام هدیه شده است باشید در غیر این صورت نمی توانید «رضایت خدا» را طلب نمائید.

بارخدایا؛ از تو عاجرانه با دلهای شکسته درخواست می کنم که پشت خامنه ای را محکم و استوار بداری و ما را از مخلصین و فرمانبرداری واقعی او قرار دهی، یکایک ما باید خود را مهیا سازیم و منتظر بلا و مصیبت ها باشیم چرا چون زمان، زمان امتحان است و خداوند موقعیت را طوری قرار داده که باید با جان و دل قبول نمائیم.خدایا؛ راضی ام به رضایت، امروز را اگر کسی اکثریت عمرش را در جبهه نباشد به ناموسش، به فرزندانش و به اسلامش خیانت کرده است.

خدایا؛ یک لحظه ما را به خودمان وا مگذار، خدایا؛ حب دنیا و عشق عزیزان دنیا را از افکارمان دور عشق آخرت و رو سفیدی و شفاعت ائمه معصومین و شهدای اسلام را نصیب ما بگردان آمین.

همسر عزیز؛ صبر کنید، تا زمانی که جنگ است، من وظیفه دارم در خدمت جنگ باشم و در این زمانه مهم چیز دنیایی از من نخواهیدو مادر جان در نمازت مثل همیشه ما را دعا کن و ما را عفو کن چون تابحال دعای تو باعث شد که من در کارها و در خدمت خودم موفق و دلسوز باشم.

همسر عزیزم؛

صبر و استقامت و تقوا را پیشه کن و بر خدا توکل کن. و از خدا بخواه ما را لایق در مکتب اسلام بداند. از امید آن دارم که شما با حرکات و اعمالتان لیاقت پاسداری را در من بگانجاند.

یعنی تربیتم کنید مبادا کوچکترین ضعفی از خود نشان دهید، شما باید روحیه دهنده من و خانواده ام باشید، شما باید عامل این باشید که بیشتر در جهاد شرکت کنم، از خداوند میخواهم که سعادت را در آخرت نصیب ما بگرداند.

صبور باشید و مقاوم، هادی باش و هدایت کن از شما میخواهم در اجری این امر امام کمک کنید بگذار در دنیا و آخرت در پیش شهدا و بچه های شهدا و کسانیکه به گردان ما حق دارند خجالت زده و رو سیاه نباشیم بگذار رو سفید گردیم.

عزت و شرف و ارزشهای انسانی گوهرهای گرانبهایی هستند که اسلاف صالح این مکتب اسلام، یاران خود را در راه حراست و نگهبانی از آن وقف نموده اند، و بعنوان فرد مسلمان باید پیرو پاک سر باخته در راه هدف باشیم و هرگز نباید از شهادت سرخ هراسی داشته باشیم.

و من اگر لیاقت داشته باشم، خودم را و شما را در پیشگاه خداوند متعال وقف می کنم و از خداوند تبارک و تعالی خواستارم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *