مصاحبه اختصاصی با حجه الاسلام تاجی امام جمعه محترم چناران

مصاحبه اختصاصی با حجه الاسلام تاجی امام جمعه محترم چناران

بسم‌الله الرحمن الرحیم. لطفاً خود را معرفی نمایید. بسم‌الله الرحمن الرحیم. مظفر تاجی هستم. تحصیل کرده‌ی حوزه‌ی علمیه مشهد مقدس. در سال ۱۳۶۴ وارد حوزه‌ی علمیه شدم و بعد از اتمام دروس حوزوی و گذراندن دوره‌ی ۸ ساله‌ی درس خارج، در حال حاضر حدود ۱۰ سال است که در نهاد امامت جمعه مشغول فعالیت هستم.

چند سال است که به کار تبلیغ مشغول هستید؟ بنده از سال ۱۳۶۷ تا به الآن به تبلیغ مشغول هستم. حدود ۲۷ سال. البته قبل از آن هم، حتی قبل از ورود به حوزه در دوره‌ی دبیرستان و راهنمایی هم فعالیت‌های تبلیغی داشته‌ام؛ یعنی سخنرانی می‌کردم!

چه توصیه‌هایی برای جوانانی که می‌خواهند وارد حوزه‌ی تبلیغ دین شوند و هم‌چنین طلبه‌های جوانی که به تازگی وارد عرصه‌ی تبلیغ شده‌اند دارید؟ کسی که می‌خواهد مبلّغ باشد باید انگیزه داشته باشد، عاشق این کار باشد و قاعدتاً باید توانایی‌هایی و توانمندی‌های تبلیغی هم باید داشته باشد. مثلاً در مورد بحث منبر و سخنرانی حتماً باید صدای رسا و بیان خوبی داشته باشد و چون در بسیاری از فضاها توسل به اهل‌بیت نیاز است، اگر صدای خوبی هم داشته باشد و بتواند مصیبت را هم به شکل مطلوب بخواند بسیار خوب است. هر روشی از زندگی و هر کاری بالأخره مسائل و مشکلاتی را به همراه دارد. مشکلات خاص زندگی طلبه‌ای کدامند؟ (یعنی جوانان بدانند که با انتخاب این مسیر چه مسائلی برای آن‌ها پیش خواهد آمد و آماده‌ی این مسائل باشند.) ببینید انسان وقتی می‌خواهد وارد چنین فضاهایی شود باید اولاً یک روحیه‌ی خوب و مستحکمی داشته باشد. نباید روحیه‌ی شکننده و آسیب‌پذیری داشته باشد. در اوائل شروع این مسیر، چون فرد نیاز به تجربه دارد و در کار تبلیغ پخته نیست، ممکن است منبری رود که نگیرد و مخاطب جذب آن نشود و حتی به وی اعتراض شود که مثلاً این چه منبری بود که رفتی و وقت ما را گرفتی!؟ خب. در این‌جا اگر انسان آن انگیزه و روحیه‌ی یاد شده را نداشته باشد و آسیب‌پذیر باشد خیلی زود عقب‌نشینی می‌کند. لذا مبلّغ باید «و لا یخافون لومه لائم» باشد. این یک جور جهاد است. خداوند می‌فرمایند «یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم». بله. باید مبلّغ تلاشش را بکند و زحمتش را بکشد و برنامه‌هایش را روز به روز ارتقاء دهد و از سرزنش‌ها (خصوصاً در اوائل راه طلبگی و تبلیغ نهراسد.) مسئله‌ی دیگر این است که ما در کنار بحث تبلیغ بحث هجرت را داریم؛ سفرهای تبلیغی و دل کندن از خانواده و دل کندن از وطن و سختی‌ها و مصائبی که در محل تبلیغ وجود دارد را نیز باید در نظر داشت.

1000-108-13-BigPic1-16682

چگونه وارد مسیر تبلیغ دین شدید؟ آیا علاقه‌ای پشت انتخاب این مسیر بود یا این‌که وارد شدید و بعداً علاقمند شدید؟ من چون در جوانی ظرفیت‌هایی در امر تبلیغ دین در وجود خودم می‌دیدم وارد این مسیر شدم. وقتی در دوره‌ی راهنمایی درس می‌خواندم، شهید دستغیب را منافقین به شهادت رساندند. من یادم هست که مدیر مدرسه از من خواست که به مناسبت شهادت ایشان در مدرسه و در مراسم سوگواری صحبت کنم! جالب است که همان روزِ مراسم من خواب ماندم و وقتی رسیدم دیدم که همه‌ی دانش‌آموزان و مسئولین مدرسه منتظر من هستند که بیآیم و سخنرانی کنم! در کل منظورم این است که قبل از ورود به حوزه من این ظرفیت و زمینه را در خود می‌دیدم که وارد این حوزه شوم و عاشق این کار بودم، لذا وقتی هم که وارد حوزه شدم بیشتر جنبه‌ی تبلیغ را دنبال کردم؛ سعی کردم بحث منبر و خطابه و سخنرانی را در حد و اندازه‌ی خودم در وجود خودم ارتقاء دهم و در این زمینه موفق باشم. بنده عددی نیستم و نمی‌توانم ادعا داشته باشم که من واقعاً یک سخنران هستم. من شاگرد همه‌ی وعّاظ و مبلّغین و خطبا هستم ولی در حد خودم تلاش کردم. من وقتی این ظرفیت و استعداد و قدرت بیان را در خود دیدم و دیدم که خداوند اندک استعدادی در این زمینه به من داده است، تصمیم گرفتم از این موهبت الهی در زمینه‌ی تبلیغ دین و معارف دین استفاده نمایم و در حد توانم معارف دینی را به جامعه منتقل نمایم. در تبلیغ ارتباط تنگاتنگ و چهره به چهره میان فرد و جامعه بوجود می‌آید و می‌توان به خوبی واقعیت‌ها و مسائل جامعه را می‌توان لمس کرد. تبلیغ و روبرو شدن با مسائل مردم برای خود من هم بسیار آموزنده و قابل استفاده بوده است و در کنار انتقال مفاهیم دینی و اعتقادی و اخلاقی، تصمیمات خوبی می‌توان برای رشد فردی گرفت و نفس خود را ارتقاء بخشید. «من نصب نفسه للناس اماما فلیبداء بتسلیم نفسه قبل تعلیم غیره» آیا شما در فضای مجازی هم فعالیت دارید؟ بله. در شبکه‌های اجتماعی فعال هستم. واتس آپ و وایبر و… تشخیص بنده‌ی حقیر این است که اگر از این فضاها استفاده شود بسیار خوب است برای تبلیغ دین. با توجه به این‌‌که در خراسان و علی‌الخصوص مشهد فعالیت داشته‌اید و قطعاً از رشد فرقه‌های غیرشیعی مخصوصاً در حاشیه‌ی شهر آگاه هستید و حتماً با افرادی از سایر فرق برخورد داشته‌اید، به نظر جنابعالی نگاه ما و برخورد ما (بعنوان یک مبلّغ و نه یک فرد معمولی) با این افراد چگونه باید باشد؟ ما باید این افراد را از هم جدا کنیم و همه را به یک چشم نبینیم. وهابیت یک برنامه‌ی جامعی دارد برای حضور و ورود در بطن فضاهایی مثل مشهد و سایر شهرهای بزرگ. ما برای برادران اهل سنّتمان احترام بالایی قائل هستیم و خود ایشان نیز می‌دانند که وهابیت اصلاً جدا از اهل سنت است. تمام مشکلاتی هم که ما امروزه در کشورهای اسلامی مثل سوریه و عراق و افغانستان و جاهای مختلف داریم ریشه‌اش در تفکرات و جریان‌هایی مثل و وهابیت است. این را که عرض می‌کنم برای تفکیک افراد از هم است. برادران اهل سنت ما هم باید بدانند که امروز وهابیت بلای جان اسلام شده است، بلای جان قرآن شده است، بلای جان پیامبر بزرگ اسلام شده است. وقتی که این مسئله را بدانیم و بدانیم که سابقه‌ی همزیستی شیعه و سنّی به ۱۴۰۰ سال می‌رسد… ما داشتیم با هم و در کنار هم زندگی می‌کردیم، در کشورهای اسلامی برادران شیعه و سنی دارند در کنار هم زندگی می‌کرده‌اند، چه شد که این اتفاق‌ها افتاد؟ دلیلش رواج و تبلیغ گسترده‌ی تفکر وهابیت است. ما در زمان ائمه معصومین هم داشته‌ایم چنین مسائلی را و سفارش ائمه و امام صادق علیه‌السلام این بوده است که آموزش بدهید فرزندانتان را در مسائل گوناگون تا دچار در چنین آفاتی نشوند و وارد مسائل انحرافی دین نشوند. اعتقادات و باورهای خیلی سبک و سطحی و سَرسَرانه به دین و محدود کردن آن به بعد از مرگ و گفتن این‌که دین در بسیاری مسائل نمی‌تواند ورود پیدا کند…این‌ها خطر است و ائمه علیهم‌السلام سفارش کرده‌اند در این مورد که فرزندانتان را آموزش دهید تا آسیب‌پذیر نباشند. این یک دستور است؛ یعنی خانواده‌ها… «قو انفسکم و اهلیکم نارا» البته این محدود نیست و در بین خود شیعیان هم جریان‌های تندرو وجود دارند مثل انجمن حجّتیه و این مشکلات را ما هم داریم. فرق نمی‌کند. آن‌چه مسلّم است این است که خانواده‌ها باید مشاورین مذهبی مطمئن داشته باشند. شما به عنوان یک مبلّغ موفق، چه راهکاری در این زمینه می‌دهید؟ راهکار باز سفارش امام صادق علیه‌السلام است که فرمودند بروید دنبال نوجوان‌ها. ما اگر بتوانیم به آموزش و پرورش و دانشگاه و ورود پیدا کنیم. ما اگر بتوانیم در سطح جامعه با جوان‌ها همراه باشیم، می‌توانیم بسیاری از این برنامه‌ریزی‌های دشمنان را خنثی کنیم. ما باید اعتقادات فرزندان خودمان، فرزندان شیعیان را قوی کنیم. درست است که منبر عمومی است و باید همه‌ی افراد را مد نظر قرار داد اما سوای از بحث تبلیغ عمومی باید بیشتر به جوانان توجه کرد. شما چند ساعت در روز مطالعه می‌کنید؟ من برنامه‌ی خاصی برای مطالعه ندارم که مقید باشم به آن. گاهی اوقات مثلاً پیش می‌آید که در یک روز دو، سه یا چهار سخنرانی و جلسه و منبر سنگین دارم. لذا در آن روزها باید بیشتر مطالعه کنم. چون موضوعات مختلف است و مخاطبین هم فرق می‌کنند. اگر به طور میانگین بخواهم بگویم روزانه حدود ۴ یا ۵ ساعت مطالعه دارم و کمتر از این نیست. جوانان را در چه فضاهایی بهتر و بیشتر می‌توان جذب کرد و مبلّغین چگونه می‌توانند چنین فضاهایی ایجاد کنند؟ مطمئناً یکی از بهترین فضاها خود آموزش و پرورش است. ۱۰ سال قبل وقتی حکم امامت جمعه را به من دادند… در آن جلسه از تمامی افراد خواستند برنامه‌شان را برای حضور بیشتر نوجوان‌ها و جوان‌ها در نماز جمعه بیان کنند. همه نظرشان را گفتند. من گفتم بنده قبل از این‌که وارد مصلی و دفتر امام جمعه بشوم، به محض ورود به شهر به آموزش و پرورش خواهم رفت. ما باید آموزش و پرورش را دریابیم. امروز به برکت انقلاب اسلامی و نظام اسلامی زمینه فراهم شده است. دانشگاه هم همین است. اگر مبلّغ حرفی برای گفتن داشته باشد در همه‌ی فضاها خریدار دارد. در مساجد هم ما کانون‌های فرهنگی را داریم. اگر مجموعه‌ی مدیران مساجد اعم از امام جماعت و هیئت امنا و پایگاه بسیج و هیئت مسجد، همه‌ی این‌ها که دست به دست هم دهند می‌توانند ظرفیت خوبی برای حضور جوان‌ها ایجاد نمایند. جدای از این هماهنگی، خود هیئت‌های مذهبی و سینه‌زنی که قریب به اتفاق آن‌ها را جوانان تشکیل می‌دهند فضای بسیار خوبی برای تبلیغ و جذب جوانان و نوجوانان دارند. ما باید این فضاها را مدیریت کنیم و این فضاها را در دست بگیریم البته با تمام احترامی که برای مداح‌ها و مدیران هیئات قائل هستیم. اگر این فضاها را مدیریت نکنیم خودش تهدید و خطر است. ما باید مدیریت کنیم چنین فضاهایی را. لطفاً چند توصیه و تکنیک تبلیغی را برای مبلّغین جوان که در شروع راه تبلیغ هستند ارائه نمایید. خوشبختانه بزرگان ما تجربیات بسیار زیادی را ثبت و ضبط کرده‌اند و کتاب‌های بسیاری در این زمینه نوشته شده است و دوستان می‌توانند به این منابع غنی مراجعه نمایند. اما من تجربه‌ی خودم را می‌گویم؛ علم و توانایی‌های علمی و توشه‌های علمی بسیار خوب است. مطالعه خیلی خوب است. اما در کنار همه‌ی این‌ها دقت داشته باشید که بحث تقوا بسیار مهم است. این سخن معروف است که می‌گویند «سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند». یک مبلّغ در کنار همه‌ی آگاهی‌های علمی و مطالعاتی که در زمینه‌های دینی دارد باید تقوا را مد نظر قرار دهد. تقوا است که اثر می‌گذارد. اگر تقوا پشتوانه نباشد اثرگذاری نخواهد داشت. بله، بسیاری نکات دیگر هم در این زمینه بیان شده است. مثلاً همیشه با وضو باشید و علی‌الخصوص هنگام منبر رفتن و بسیاری مسائل دیگر. نکته‌ی مهم دیگری که هرگز نباید فراموش کرد توسل به اهل‌البیت علیهم‌السلام است. من خودم به تمام اهل‌بیت علیهم‌السلام ارادت دارم و علی‌الخصوص خدمت حضرت فاطمه کبری علیها السلام. من معمولاً برای منبرهایم یادداشت برمی‌دارم. بارها شده است که در منبرهای سخت و سنگینم که برای آن چندین ساعت مطالعه داشته‌ام، یادداشتم را همراهم برنداشته‌ام و… این را بدون اغراق دارم عرض می‌کنم که در این مواقع حساس یک توسل به ائمه کمکم کرده است. من دیروز قبل از اقامه‌ی نماز جمعه (۱۹ تیر ۱۳۹۴) حالم بهم خورده بود و هیچ امیدی نداشتم که بتوانم خطبه‌ها را ایراد کنم. خیلی حالم بد بود. اما فقط با توسل بود که توانستم، شاید یکی از بهترین‌ خطبه‌های نماز جمعه‌ام را بیان کنم. نکته‌ی دیگر این‌که مبلّغین علی‌الخصوص افراد تازه‌کار باید مطالب را در ذهنشان ردیف داشته باشند. مثلاً من می‌خواهم از فلان آیه‌ی نورانی قرآن استفاده کنم و از فلان فرمایش پیامبر استفاده کنم و آن داستان یا حکایت را هم بگویم. یادداشت روی کاغذ هم خوب است اما باید حواسمان باشد که روی آن تکیه نکنیم. بنا به هر دلیلی ممکن است یادداشتتان را فراموش کنید همراه بردارید و روی منبر می‌بینید که هیچ حرفی برای گفتن ندارید. امر تبلیغ ممکن است آفت‌هایی را برای فرد در بر داشته باشد. البته محدود است اما باید قبول کرد که وجود دارد. مثلاً ممکن است فرد دچار برخی مسائل اخلاقی از جمله غرور شود. طلبه‌های و مخصوصاً جوانان باید مراقب چه مسائلی باشند که دچار آن‌ها نشوند؟ بله. آوازه‌طلبی. غرور. به هر حال کم‌کم آدم چهره می‌شود و صدا و سیما فرد را دعوت می‌کند و برای شما بنر می‌زنند و … این‌ها طبیعی است. آن‌چه مهم است و من البته رفتار و تجربه‌ی خودم را می‌گویم؛ به این مسائل هرگز توجه ندارم. راه رسیدن به این مسئله این است که من به بزرگان نگاه می‌کنم و می‌بینم که شاگرد شاگرد‌های آن‌ها هم نیستم. باید همیشه خود را پایین‌ترین بدانیم و بدانیم که همیشه از ما بهتران هستند، همیشه، بوده و هست. فردی فرزندش را محضر یکی از علمای بزرگوار آورده بود. ایشان پرسیده بودند که می‌خواهی چکاره شود. پدر گفته بود که می‌خواهم مثل شما شود. ایشان فرموده بودند که ببرش که هیچ‌چی نمی‌شود!! گفته بود آقا مثل شما بشود که خیلی خوب است. ایشان که فکر می‌کنم آیت الله العظمی کوهستانی بوده‌اند پاسخ دادند که من می‌خواستم مثل امام صادق علیه السلام بشوم و این شدم! خالا من رفتم و چهار تا لفظ و چهارتا تکنیک بیان یاد گرفتم…مگر من به تمامی آیات مسلّط هستم؟ آیا بنده به تمامی روایات اشراف دارم؟ کافی ست وسط منبر خداوند به یکی مأموریت بدهد که سؤالی بپرسد که من بلد نباشم. چی میشه؟!! و مسئله‌ی دیگر این‌که همیشه بدانیم که ما هرچه هم که داریم از خدا داریم. اگر خداوند همین الآن اراده کنند من تمام محفوظاتم را از دست خواهم داد. حتی اسم خودم را هم فراموش می‌کنم. اگر این‌جوری فکر کنیم دیگر نه منیّت خواهیم داشت و نه غرور.                                           با آرزوی موفقیت و قبولی طاعات و با تشکر از این‌که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.

منبع : نهاد امامت جمعه چناران

منبع اصلی : سایت رسالات 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *