سردار رحیم، سرداری گمنام  + خاطرات و کتاب

سردار رحیم، سرداری گمنام + خاطرات و کتاب

                                                 بسم رب الشهدا والصدیقین

سردار شهید رحیم کلبادی نژاد

در ادامه زندگینامه وصیت نامه خاطرات دست‌نوشته سردار شهید پاسدار رحیم کلبادی نژاد

     برای دانلود الکترونیکی ( اندروید ) کتاب شهید رحیم کلبادی نژاد کلیک کنید

مشخصات فردی سردار شهید رحیم  کلبادی نژاد :
:
نام : رحیم
نام خانوادگی :  کلبادی نژاد
نام پدر : یدالله
تاریخ تولد : ۱۳۴۲
محل تولد : گلوگاه
میزان تحصیلات : سوم راهنمایی
تاهل : متاهل
تعداد فرزند : ۲ (پسر- دختر)
مسئولیت : جانشین گردان امام حسین (ع)
تاریخ شهادت : ۶۵/۱۰/۲۱
محل شهادت : کربلای ۵ – شلمچه در اثر تیر دوشکا

زندگینامه

پاسدار شهید رحیم کلبادی نژاد در سال در یک خانواده مذهبی متولد شد. دوران تحصیلی ابتدائی را در دبستان مازیار و راهنمایی را در مدرسه باقرالعلوم گلوگاه به پایان رسانید. با شروع جنگ تحمیلی کلاس و درس را رها کرده و راهی جبهه کردستان گردید تا با مزدوران استکبار جهانی و ضد انقلاب داخلی به نبرد بپردازد. سردار در سال ۶۰ به عضویت سپاه پاسداران سنندج در آمد و پس از طی دوران آموزشی به گردان ضربت جندالله پیوسته و از خود رشادتها و افتخارات زیادی را در این منطقه به یادگار گذاشت.
سردار شهید رحیم در سال ۶۲  بنابر سنت مؤکد محمدی ازدواج نمود و طی دوران مشترک زندگی صاحب دو فرزند یکی دختر (معصومه) و دیگری پسر(محمد) گردید. او پس از رزم بی امان با ضد انقلابیون در سال ۶۳ از کردستان به جنوب اعزام شد تا به مبارزات و مجاهدات خود علیه رژیم بعثی ادامه دهد. بر این اساس ایشان در چند عملیات مهم شرکت کرده و چند بار نیز مجروح شدند.
شهید رحیم اخلاق بسیار نیکویی داشت و با دوستان بسیار مهربان و رئوف بود اما در مقابل دشمنان اسلام و انقلاب بسیار مقاوم و سخت گیر بود. ایشان هر گاه به مرخصی (هر چند کوتاه مدت) می آمدند، در داخل شهر و منطقه به مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن وبه ویژه منافقین و اوباش و اراذل می پرداختند و همراه با دیگر رزمندگان و دوستان خود لحظه ای از امر به معروف و نهی از منکر غافل نبودند.
شهید بزرگوار رحیم پس از اتمام ماًموریت در جنوب به همراه خانواده اش به کردستان روانه شد و چند ماهی را در آنجا بود اما با شهادت  عده ای از دوستانش دلش آرام و قرار نگرفت و پس از تحمل مشکلات فراوان و اسکان خانواده محترمش در شهر گلوگاه ، دوباره راهی جبهه های جنوب کشورمان شد و بعد از حماسه آفرینی های بیشمار و چندین مرتبه مجروحیت، سرانجام در عملیات کربلای پنج در حالیکه مسئولیت جانشینی فرماندهی گردان سرافراز امام حسین(ع) را برعهده داشت به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
روحش شاد ، یادش گرامی ، راهش پررهرو باد

در عین فراگیری علم بود که جنگ تحمیلی آمریکا توسط عراق بر علیه ایران اسلامی آغاز گردید .او پس از پیگیری های زیاد توانست در سال ۱۳۶۰به سوی جبهه های کردستان روانه شود. در اولین اعزام همراه چند تن از دوستان خودبود. پس از اعزام به جبهه های غرب در تاریخ ۱۸/۵/۶۰ به عضویت سپاه سنندج در آمد . دوران آموزشی را در گذراند و در تاریخ ۲۳/۴/۶۱ به گردان جندالله رفت و کارش را در این گردان ادامه داد .

خستگی را نمی شناخت. بلافاصله پس از پایان هر عملیات خود را آماده عملیات بعدی می کرد . بعد از این عملیات او در چندین عملیات دیگر در مناطق غرب کشور شرکت کردوبعد از آن به پاس جانفشانی هایش به دیدار امام رفت.
پس از دیدار با مرید خود دوباره به سنندج برگشت و به علت کسالت جسمانی که داشتند از گردان جندالله بیرون آمدند و مدتی را در روابط عمومی سپاه مشغول خدمت شدند .

مدتی بعد به دفتر نمایندگی امام (ره)در سپاه سنندج رفت و در آنجا مشغول خدمت شد. اوبعد از ۲۲ ماه تلاش وایثار گری در کردستان و دیدن شهادت خیلی از دوستانش که به دست گروهکهای ضد مردمی مثل:دمکرات ، کومله و منافقین که به طرز فجیعانه ای صورت می گرفت از کردستان مظلوم خداحافظی کرد و برای امر مهم ازدواج به شهر خود برگشت و در سپاه بندر گز برای چند ماهی مشغول خدمت شد . با شناختی که دوستانش از او داشتند برایشان مشکل بودکه او این چند ماه را چگونه در پشت جبهه تحمل می کند ،چون ایشان عاشق اسلام و قرآن بودند ومی گفتند که جبهه ها بیشتر به ما احتیاج دارد . این نیست که به پدر و مادر و همسر خودش علاقه ای نداشته باشد بلکه می گفت ” حسین زمان تنهاست ما نباید او را تنها بگذاریم ” شهید رحیم چند ماهی بعد از ازدواج دوباره به طرف جبهه ها هجرت کرد واین بار نه به طرف کردستان بلکه به طرف جبهه جنوب

.در گردان حمزه با سمت معاون فرمانده گروهان کار را شروع کرد.در آ«ن زمان یک آرامش نسبی در کردستان حاکم شده بود. بعد از چند روز در عملیات مهم والفجر ۶ شرکت نمود. بعد ازاین عملیات به گردان موفق و پیروز امام حسین (ع) رفت .
در تاین ایام او در خط مقدم زخمی شد وبه بیمارستان انتقال یافت اما فردای آن روز به اصرار خودشان دوباره به اهواز برگشت. اودر این مرحله هشت ماه در جبهه بود وبعد از این مدت به مرخصی رفتند . استراحتی که فقط نام آن مرخصی بود . او در پشت جبهه همیشه در مبارزه با منافقین و ضد انقلابیون و افراد مفسد و کسانی که بر علیه انقلاب اسلامی توطئه میکردند ،بود. مبارزه مداوم و پی در پی و امر به معروف و نهی از منکر ایشان به همراه دیگر دوستان وشهدا که در حین مرخصی ها صورت می گرفت منشا خیر و برکت زیادی برای منطقه ی گلوگاه بودوباعث شده بود مردم به دیده ی احتران به این بزرگواران نگاه کنند.

در تاریخ ۱۲/۱/۶۵ به سوی منطقه ی عملیاتی فاو حرکت کردند. در تاریخ ۱۴/۲/۶۵ دوباره عازم جبهه شد ودر عملیات مهم کربلای یک بر اثر ترکش خمپاره ۶۰ از ناحیه سر ، سینه و دست و دیگر اعضای بدن به شدت مجروح شد وخودش را توسط یک آمبولانس به پشت خط رساند

بعد از مدتی که حدود یک ماه و نیم او را دوباره به مرخصی فرستادند وبعد از مرخصی دوباره به جبهه رفت . اما این بار حرفهایش ، رفتارش و کردارش با دفعات دیگر خیلی فرق داشت این بار او نورانیتی دیگر پیدا کرده بود. حالات روحانی او را همه احساس می کردند. هر کس که به او برخورد می کرد میفهمید که دیگر اهل این عالم خاکی نیست، می فهیمد که او رخت سفر را آماده کرده وبا همین حالات روحانی بود که وارد عملیات کربلای ۵ شد .

اودر مدت حضور در جبهه علاوه بر شرکت در دهها عملیات کوچک در عملیات زیر هم حضوری فعال داشت.
-عملیات پاکسازی شهرک ربط و جاده بانه سردشت که یکی از جاده های بسیار مهم برای ضد انقلاب (کومله ، دمکرات و منافقین) بود .
– عملیات کربلای یک
– عملیات والفجر هشت
– عملیات والفجر ۶
-عملیات کربلای ۵

. او در آن عملیات _کربلای ۵_ سمت معاون فرمانده گردان امام حسین(ع) را به عهده داشت ودر منطقه عملیاتی کربلای ۵ منطقه دریاچه ماهی نرسیده به کانال خروجی درروز دوم دی ماه ۱۳۶۵ساعت حدود ۱۲ ظهر به همراه برادران مرتضی قربانی و دیگر فرماندهان از جمله شهید منصور کلبادی نژاد بعد از پاتک شدید گارد ریاست جمهوری عراق و جهت سرکشی خط در یک نقطه بریدگی کانال توسط تیر بار دشمن از ناحیه پهلو مورد اصابت قرار گرفت وبه شهادت رسید وبه آرزوی دیرینه خود رسید .

شهید خالقی بر سرپیکر سردار شهید رحیم کلبادی

شهید خالقی بر سرپیکر سردار شهید رحیم کلبادی

برای دانلود الکترونیکی ( اندروید ) کتاب شهید رحیم کلبادی نژاد کلیک کنید

وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر رهروان خط امام و ولایت، بازوان و یاران با وفای امام امت خامنه ای، هاشمی ،مشکینی و دیگر یاران امام .سلام مجدد من بر امام امت، پرچم دار حماسه آفرینی حسین(ع) که برای پیشبرد هدفهای اسلام عزیز بر طاغوتیان عصر خود پیروز گشت و چون ابراهیم بت شکن تمام بت ها را در هم شکسته و می رود تا پرچم اسلام را در همه اقصی نقاط جهان به اهتزاز در آورد .
من با توجه به پیام امام امت عازم منطقه های جنگ زده و جنگی کشورمان شدم تا با نثار جان بی ارزش خود در راه اسلام و رهبری عالیمقام امام امت درخت انقلاب اسلامی میهنم را جان تازه ببخشم و ریشه ضد انقلاب و کفر بعثی را بر کنم. باشد که مورد پذیرش درگاه احدیت واقع گردد.
سخنی با پدر و مادرم:
بعد از شنیدن خبر شهادتم خواهشی که از شما دارم این است که در سوگ من اشک مریزید چون شهادت تقدیری است الهی که در عرصه هستی و حیات یک ملت جریان پیدا می کند. امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت چون می دانست رضای خداوند در این کار هست. مادرجان مرگ و شهادتم در راه اسلام و قرآن شاید جوششی در جوانان بوجود آورد . شهادت مثل عسل بلکه از عسل هم شیرین تر است. شهادت یک تولدی است برای زندگی جاودانه و ای کاش صدها جان داشتم و بارها برای پیروزی اسلام بر کفر می جنگیدم . امروز حسین زمان را نباید تنها گذاشت، امروز فرزند فاطمه در برابر سپاهیان کفر و جنایتکاران پست ؛ بی یاور است. امروز کربلای انقلابمان خون می خواهد و من می روم تا به یزید و یزیدیان زمان بفهمانم که شهادت بالاترین ووالاترین آرزوی ماست. می روم تا شاید نینوایی را بیابم و در عاشورای دوران هدیه ناقابلی را در راه پیروزی حق علیه باطل و اسلام بر کفر در پیشگاه مولایم مهدی (عج) تقدیم کنم و به پروانگان شمع ولایت بپیوندم. امیدوارم که این قطره خون بی ارزش برای باروری انقلاب اسلامی مورد پذیرش معبودم ،باریتعالی قرار گیرد و خدای منان از من راضی وخشنود شود .من نیز به همه کسانم و به همه هموطنان مسلمانم و به همه دوستانم این سفارش را دارم که مبادا امام را تنها بگذارید . چون تنها گذاشتن امام بر خلاف رضای خداست .تنها گذاشتن امام یعنی به بند کشیدن مستضعفین ایران بلکه مستضعفان جهان است. وصیتم به برادران این است که اسلحه ام را زمین نگذارید و راهم را ادامه دهید که اطمینان دارم ادامه خواهید داد. سخن آخرم با جوانان این است ،جوانان مکتبی باشید و سلحشور باشید.ای جوانان متعهد و حزب الله چون ابر باشید بر مستضعفان ببارید و شمشیر باشید بر مستکبران فرود آیید ونوری باشید که ظلمت و جهل را بزداید و روحی باشید که جامعه را زنده کنید و چون سیلی بر خروشید و کاخهای ستم را ویران کنید و چون آتش شعله کشید و خانه توطئه گران را بسوزانید و یک رزمنده باشید و به جبهه ها رجوع کنید که جبهه مکان انسان سازی است وجبهه دانشگاهی است که معلم تربیت می کند. ای جوانان نکند که در رختخواب بمیرید ،شهادت را انتخاب کنید که شهادت رها شدن از قید و بندهای دنیا و رسیدن به معبود است. ای مردم این دنیا فانی است هیچ گاه به دنیا دل مبندید که دنیا مکان آزمایش است اگر به دنیا دل ببندید و به مادیات فکر کنید انسان از خدا غافل می شود. از مردم همیشه در صحنه گلوگاه می خواهم که از روحانیت و روحانیونی که پشتیبان واقعی امامت هستند حمایت کنند و از حاج آقا زاهدی کمال تشکر را دارم. چون ایشان بودند که ما را در خط امام راهنمایی کردند و از ایشان می خواهم که در مراسم من سخنرانی کنید و از مقام والای شهید صحبت و مردم را ارشاد کنید . بار پروردگارا به کرم ولطف خود از گناه و ستمی که ما درباره خود کرده ایم در گذر و ما را ثابت قدم بدار و ما را بر محور کافران مظفر گردان .خدایا قلب مرا از نفاق، عمل مرا از ریا، زبان مرا از دروغ و چشمان مرا از خیانت به نامحرم پاک گردان .
شهداء روزی خوران سفره عشقند تا ابد
ای زندگان خاک نگویید مرده اند
زیباست که جان در ره جانان بدهیم
سر به سرافرازی ایران اسلام بدهیم
یکدست تفنگ و دست دیگر قرآن
با نام شهید راه حق جان بدهیم
خداوندا مرگ را بر من مبارک گردان و ملاقات و دیدارت را بر من مبارک گردان .
وصیت به همسر گرامی و صبورم:
همسرم امیدوارم که در طول این مدت که با شما زندگی کردم اگر در مواردی تندی کردم مرا ببخشی، انشاء الله خداوند از شما راضی باشد چون من از شما راضی هستم. همسر گرامی زندگی یک کلاس بیش نیست که انسان باید دیر یا زود امتحان پس بدهد اگر من داوطلب حضوردرجبهه حق شدم شاید موقع امتحانم فرا رسیده بود. به هرحال از اینکه تو و فرزندانم را تنها گذاشتم مرا ببخش . ما ایمان داریم که نگه دار ما خداوند است .اگر ما نیستیم خدای ما هست و چون خدا را قادر مطلق می دانیم پس نگران نباش وبا یاد خدا آرامش بگیر و برای من گریه نکن بلکه خوشحال باش زیرا تو همسر یک شهید یا یک لبیک گوی حسین زمان هستی خداحافظ شما . همسر گرامی بر سر مزارم تفکر کنید زیرا تفکر عالیترین راه مقصد است و پیوسته زندگیتان در مسیری باشد که اسلام این مسیر را تعیین می کند .می دانی که به خاطر مسائل اخروی است که قدم در این راه گذاشته ام پس خدایا تو شاهد باش که در این راه کورکورانه قدم نگذاشتم و با شناخت تو این راه را انتخاب کرده ام. والسلام رحیم کلبادی نژاد

سردار شهید رحیم کلبادی نژاد

خاطرات / حسینعلی موجرلو :
ما در گردان امام حسین (ع) لشگر ۲۵ کربلا بودیم . جهت عملیات کربلای ۵ عازم هفت تپه شده بودیم . شهید منصور فرمانده گردان بودند . ما را در یک گروهی به نام گروه ضربت که ۱۵ نفر بودیم سازماندهی کردند ، به طرف جبهه حرکت کردیم وقتی که به منطقه وموقعیت حمزه رسیدیم از آنجا ما را سوار کامیونها کردند وبه طرف منطقه عملیاتی شلمچه اعزام کردند. وقتی که به منطقه نزدیک شدیم چهره شهید منصور نورانی شده بود ما را سوار قایق کردند وقتی که می خواستیم سوار قایقها شویم ، ناگهان چند فروند هواپیمای دشمن بر فراز منطقه آمده وتمام منطقه را بمباران کردند .تمام اطراف ما به خاک و خون تبدیل شده بود ولی این کارهای دشمن در اراده بسیجیان کوچکترین تأثیری نداشت وبا استواری به قایقها سوار شدند و بعد به منطقه رسیدیم. پس از آن به جاده ای که منتهی به سه راه مرگ بود رسیدیم. آنجایی که تمام فرشتگان عرشی حضور داشتند ولحظه به لحظه روح عزیزان را به کمال می بردند وناظر عشق بازی نیروهای مخلص خدا بودند و برخود حسرت می خوردند . وقتی در جاده ای که دو طرف آن را آبهای دریاچه های عراق گرفته بود و راهی به جز این جاده نبود تا به خط مقدم برویم تمام خمپاره های دشمن به همین جاده می ریختند در پشت خاکریز سنگر گرفته و پناه گرفتیم تا اینکه هوا در حال تاریک شدن بود .شهید منصور به دستور فرماندهی دستور حرکت به جلو داد و به من گفت پشت سر شهید رحیم کلبادی نژاد که به عنوان جانشین گردان انجام وظیفه می کردند ، یعنی نوک پیکان گردان به جلو بروید. وقتی حرکت کردیم و ستون گردان نیز پشت سر ما به راه افتاد تیر مستقیم از بغل صورت و بدن ما زوزه کشان رد می شدند ، در اینجا شهید رحیم که از عملیات قبلی پایش تیر خورده بود ، در حالی که با پای زخمی شده اش لنگان لنگان وبا ذکر دعا و تسبیح رو به طرف سنگرهای مستحکم دشمن حرکت می کرد و با شجاعت بی نظیر به جلو پیشروی می کرد . به کانال زوجی رسیدیم و در داخل کانال پناه گرفتیم . در این هنگام به دستور شهید منصور دسته ضربت در کنار ایشان و در داخل کانال ماندیم و نیروهای گردان به فرماندهی شهید رحیم کلبادی نژاد به دل دشمن زدند ، در همین زمان یک لحظه شهید کیا را دیدم که چگونه خوشحال و خندان که انگاری او را به جشن و شادی دعوت کرده باشند یک لحظه احوالپرسی وبا یک یا علی مدد گفتن به آن طرف خاکریز رفت ، وقتی گردان با عراقی ها به صورت تن به تن و نارنجک به نارنجک درگیر شد ، بچه های گردان امام حسین (ع) جانانه می جنگیدند و بعد از مدتی قرار شد که گردان امام موسی کاظم (ع) را جایگزین گردان امام حسین (ع) نمایند . اما بنا به دلایلی انجام نشد .در همین حال به وسیله هلیکوپترهای عراقی شهید رحیم کلبادی نژاد مورد اصابت گلوگله تیربار هلیکوپتر قرار گرفت و جان را به جان آفرین تقدیم کرد و شهید شد . در همین هنگام بود که با بی سیم به شهید منصور خبر دادند که رحیم شهید شده است که منصور با یکی از عزیزان به جلو رفت و جنازه شهید رحیم را به عقب آوردند .

خاطرات / همسر شهید:
آنها همیشه با چند تن از دوستان و بدون رسم و رسومات مانند بدرقه و پیش باز به جبهه ها می رفتند و می آمدند و هیچ هم دوست نداشتند که کسی برای او ناراحتی کند همیشه همه را امر به معروف و نهی از منکر می کرد و در خانه همسر و پدر ومادر را نصیحت می کردند تا در نبود او ناراحتی به دنبال نداشته باشند و ما هم همیشه سعی می کردیم آنکاری که دوست دارد را انجام بدهیم .
بعداز شهادت دیدم که دستش همانند مولایش حضرت ابوالفضل عباس(ع) تیر خورده و فهمیدم که این تیر خوردگی درشب قبل از شهادت اتفاق افتاده که خودش زخمش را پانسمان کرده بود . از این قضیه به همرزمانش چیزی نگفته بود آنها هم بعداً فهمیدند . ما چنین شهدایی داشتیم و تحویل جامعه دادیم وافتخار هم می کنیم که عضوی از خانواده آنها هستیم ، امیدواریم که شهیدان ما را مورد لطف خویش قرار دهند و از مادرشان فاطمه الزهرا (س) بخواهند که ما را هم در آن دنیا مورد شفاعت خویش قرار دهند .

خاطرات / نورمحمد کلبادی نژاد :
در منطقه عملیاتی فاو در خط پدافندی لشگر ۲۵ کربلا مشغول انجام وظیفه بودم برای استراحت و حمام به دژ پشتیبانی آمده و از آنجا به داخل مقر رفتیم. با چند تن از عزیزان برای دیدن قتلگاه شهدای والفجر ۸ و شهدای شهرمان وارد شهر فاو شدیم و به قسمت پایگاه موشکی عراق در کنار چاههای نفت رفتیم و از صحنه های آن محل برای خانواده شهداء عکس گرفتیم . آن همه فداکاری و ایثار برادران شهید و اسیر و معلولان از خاطر رزمندگان گردان امام حسین (ع) و مردم خوب وطنمان پاک نخواهد شد .با دیدن لباسهای شهداء و جایگاه رفیعی که از آنجا به ملکوت اعلی پرواز کردند اشک بچه ها بی اختیار روی گونه ها سرازیر شده و هر کسی به گوشه ای رفته و زانوی غم در بغل گرفت. به یاد عبدالرضا ، رمضان ، علی ، تقی ، ابراهیم ، حشمت ، قاسم ، غلامرضا ،عزیز ، نوروزعلی ، اکبر دهقان و همه بچه هایی که روحشان بالا رفت و در جوار رحمت حق جای گرفت وهمنشین مولایشان شدند فاتحه خواندیم. در برگشت به مقر گردان زمانیکه وارد سنگر شدیم با دیدن رحیم در سنگر اصلاً باورم نشد که رحیم آنجا باشد پیش خود گفتم حتماً خواب می بینم چون کردستان کجا و مقر ما کجا . رحیم در کردستان خدمت می کرد همدیگر را در آغوش کشیدیم و خاطرات دوران مدرسه – بسیج – سپاه و … در ما زنده شد. چهره نورانی رحیم حکایت از عشق و اخلاص او داشت وتبسم دائمی لبانش حکایت از مظلومیتش میکرد. در عملیات کربلای ۵ جانشین فرمانده گردان امام حسین (ع) بود. زمانیکه به علت مجروحیت از سه راهی کانال زوجی به عقب می آمدم در بین راه ملاقاتی با رحیم داشتم و با هم کمی صحبت کردیم آن روز پس از خداحافظی و جدا شدن از هم چند قدمی که رفتم به عقب برگشته و قامت رشیدش را در نگاه درونم ضبط کردم. رحیم زمانیکه نوجوانی بیش نبود عازم کردستان شد و آن زمان شاید خیلی ها به او گفتند تو هنوز خیلی جوانی واز دست تو کاری ساخته نیست اما عشق به خدا جوان و پیر نمی شناسد. او پس از چندی که در خدمت نماینده امام در کردستان بود در سال ۶۳ وارد لشگر شد و به عنوان یکی از فرماندهان دلاور گردان امام حسین (ع) در صحنه های عشق و ایثارو شهادتها که خاطراتش در دل همرزمان جاودانه خواهد بود ؛حماسه های زیادی آفرید.در آخرین سفرش به کردستان خبر شهادت چند تن از همسنگرانش را دریافت کرد. این خبر او را بی قرار کرد و انگیزه ای شد تا از جبهه کردستان به جبهه خوزستان عزیمت نماید. او می خواست در هوایی تنفس کند که بوی عطر شهدای همسنگرش را بدهد. او در اندیشه عروج در فضایی بود که قبل از او دوستانش از آن فضا به بارگاه پروردگاری راه یافته بودند و بالاخره در عملیات کربلای ۵ به مرادش رسید. زمانیکه پیکر پاکش بر زمین گرم خوزستان نقش بست شهد شربت گوارای شهادت را که از دست مولا و مقتدایش حضرت حسین بن علی (ع) دریافت کرده بود به جانش ریخت و رستگار شد .
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

سردار شهید رحیم کلبادی نژاد

آثار باقی مانده از شهید
دست نوشته شهید ۱

بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند بخشنده و مهربان
ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص
خدا آن مؤمنان را که در وصف جهاد کافران مانند سد آهنین همدست و پایدارند دوست دارد. با درود و سلام به پیشگاه پیامبر خاتم (ص) و ائمه اطهار سلام الله علیها.
با درود و سلام به مهدی (عج) منتقم خون شهیدان و مظلومان ارواحنا المقدمه الفدا.
با درود و سلام به ارواح مطهر شهیدان اسلام بi خصوص شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی.با درود و سلام به امام امت فرمانده کل قوا خمینی کبیر و رزمندگان جبهه های نور علیه ظلمت.
خدمت همسر گرامی و صبور:
سلام علیکم:امیدوارم که حالتان خوب بوده باشد .اگر احوالی از همسر حقیر خود خواسته باشید به حمدالله به دعاگویی شما مشغول می باشم . همسرم از اینکه در باره شما کمی کوتاهی کردم باید به بزرگی و بزرگواری خودتان ببخشید . چون خودتان می دانید هدف ما چیست و برای چه آمده ایم . برای چه از خانه هایمان هجرت کرده ایم . امیدوارم که همچنان تا به حال صبر کرده اید از این بعد هم صبر کنید که خدا با صابران است و من هم خیلی خوشحال هستم که همچون شما همسری مهربان و صبور دارم . وبر خودم میبالم . تنها سفارشی که تابحال کرده ام و دارم این است که بچه ها را خوب تربیت کنی .مثل خودت ،مثل شما باید بردبار و صبور باشند . من می دانم که این توانایی در شما است وظیفه شما نسبت به دخترم معصومه این است که اولین چیز حجابش را رعایت کند . نسبت به محمد آقا این است که مثل پدرش نسبت به امام عشق بورزد. مثل پدرش اهل جنگ ،اهل نبرد با کفار و منافقین باشد . مثل پدرش عشق زیاد به حسین (ع) داشته باشد ، چون حسین (ع) از سرچشمه اسلام جان گرفته و زلال اسلام در رگهای او دمیده و از رگهای او برنگ خون به پای درخت اسلام ریخته و آنرا آبیاری کرده است شاید شاید یکی از معانی ثارالله همین باشد چون حماسه کربلا سینه به سینه چون امانتی الهی به نسلها منتقل شد وزبان به زبان گشت و زلال اسلام را در جانها جاری کرد تا امروز . حسین بیش از هر زمان دیگر زنده است زیرا آرمان حسین بیش از هر زمان دیگر زنده است، زیرا دین خدا که حسین از اوست واو از حسین (ع) است امروز بیش از هر روز دیگر زنده است و وظیفه ما این است که امروز حسین زمان را نباید تنها گذاشت چون تنها گذاشتن حسین زمان خمینی کبیر بر خلاف رضای خداست . خوب من دیگر وقت گرامی شما را نمی گیرم . چون می دانم الان مشغول کاری هستی . خیلی دوست داشتم که با تو سخن بگویم . چون واقعاً حقی که به گردن من داری ادا نکردم . برای کلیه اعضاء خانواده و مخصوصاً پدر و مادر سلام می رسانم .
به امید پیروزی هر چه سریعتر رزمندگان اسلام والسلام رحیم کلبادی نژاد

آثار باقی مانده از شهید
دست نوشته شهید ۲
… من با توجه پیام امام امت عازم منطقه های جنگ زده و جنگی کشورمان شدم تا با نثار جان بی ارزش خود در راه اسلام و قرآن فدا نمایم و درخت انقلاب اسلامی را جان تازه ببخشم و ریشه ضد انقلاب و کفار بعثی را برکنم و باشد که مورد پذیرش درگاه احدیت واقع گردد.
پدر و مادرم امیدوارم که بعد از شنیدن خبر شهادتم در سوگ من اشک نریزید و به خواهرانم نیز بگو در سوگ من اشک نریزند، چون شهادت تقدیری است الهی که در عرصه هستی و حیات یک ملت جریان پیدا می کند و شهادتم در راه اسلام و قرآن شاید جوششی در جوانان بوجود آورد… وصیتم به برادران این است که اسلحه ام را زمین نگذارید و راهم را ادامه دهید که اطمینان دارم ادامه خواهید داد.
همسر گرامیم، از اینکه تو و فرزندانم را تنها گذاشته ام مرا ببخش اگر من نیستم خدای ما هست پس نگران مباش و با یاد خدا آرامش بگیر و خوشحال باش که تو همسر یک شهید یا داوطلب یک لبیک گوی حسین زمان هستی.
به همه کسانم و به همه هموطنانم این سفارش دارم که مبادا امام را تنها بگذارید چون تنها گذاشتن امام بر خلاف رضای خداست و تنها گذاشتن امام یعنی به بند کشیدن مستضعفین ایران بلکه مستضعفان جهان است. سخن آخرم با جوانان سلحشور و مکتبی می باشد، ای جوانان متعهد و حزب ا… چون ابر باشید بر مستضعفان ببارید و شمشیر باشید بر مستکبران فرود آیید و نوری باشید که ظلمت و جهل را بزدایید و روحی باشید که جامعه را زنده کنید، چون سیل خروشید و کاخهای ستم را ویران کنید و چون آتش شعله کشید و خانه توطئه گران را بسوزانید و یک رزمنده باشید و به جبهه ها رجوع کنید که جبهه مکان انسان سازی است و جبهه دانشگاهی است که معلم تربیت می کند، ای جوانان نکند که در رختخواب ذلت بمیرید، شهادت را انتخاب کنید که شهادت رها شدن از قید و بندهای دنیا و رسیدن به معبود و سعادت است.
بار پروردگارا به کرم و لطف خود از گناه و ستمی که ما در باره خود کرده ایم در گذر و ما را ثابت قدم بدار و ما را بر محو کافران مظفر گردان، خدایا قلب مرا از نفاق، عمل مرا از ریاء، زبان مرا از دروغ و چشمانم را از خیانت به نامحرم پاک گردان.
« این وصیت نامه ها انسان را می لرزاند و بیدار می کند.»                      امام خمینی (ره)

سفارش در مورد فرزندان :

. تنها سفارشی که تابحال کرده ام و دارم این است که بچه ها را خوب تربیت کنی .مثل خودت ،مثل شما باید بردبار و صبور باشند . من می دانم که این توانایی در شما است وظیفه شما نسبت به دخترم معصومه این است که اولین چیز حجابش را رعایت کند . نسبت به محمد آقا این است که مثل پدرش نسبت به امام عشق بورزد. مثل پدرش اهل جنگ ،اهل نبرد با کفار و منافقین باشد . مثل پدرش عشق زیاد به حسین (ع) داشته باشد ، چون حسین (ع) از سرچشمه اسلام جان گرفته و زلال اسلام در رگهای او دمیده و از رگهای او برنگ خون به پای درخت اسلام ریخته و آنرا آبیاری کرده است .

سفارش به هموطنان و جوانان :
به همه کسانم و به همه هموطنانم این سفارش دارم که مبادا امام را تنها بگذارید چون تنها گذاشتن امام بر خلاف رضای خداست و تنها گذاشتن امام یعنی به بند کشیدن مستضعفین ایران بلکه مستضعفان جهان است.

سخن آخرم با جوانان سلحشور و مکتبی می باشد، ای جوانان متعهد و حزب ا… چون ابر باشید بر مستضعفان ببارید و شمشیر باشید بر مستکبران فرود آیید و نوری باشید که ظلمت و جهل را بزدایید و روحی باشید که جامعه را زنده کنید، چون سیل خروشید و کاخهای ستم را ویران کنید و چون آتش شعله کشید و خانه توطئه گران را بسوزانید و یک رزمنده باشید و به جبهه ها رجوع کنید که جبهه مکان انسان سازی است و جبهه دانشگاهی است که معلم تربیت می کند، ای جوانان نکند که در رختخواب ذلت بمیرید، شهادت را انتخاب کنید که شهادت رها شدن از قید و بندهای دنیا و رسیدن به معبود و سعادت است.

      برای دانلود الکترونیکی ( اندروید ) کتاب شهید رحیم کلبادی نژاد کلیک کنید

والسلام /

التماس دعا / دعا کنید شهید شوم / سید عبدالرضا کریمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *