نگاهی ویژه به شهدای روستای متکازین بهمراه زندگینامه و وصیت نامه برخی شهدا

نگاهی ویژه به شهدای روستای متکازین بهمراه زندگینامه و وصیت نامه برخی شهدا

بسم رب الشهدا والصدیقین

در این نوشتار قصد داریم نگاهی ویژه داشته باشیم به زندگی شهدای روستای متکازین ، امید این مطلب با همکاری و همراهی شما بزرگواران کامل تر شود .

نکته : ( مطلب شهدا به ترتیب تاریخ شهادتشان نوشته می شود )

ش-امینی0

زندگی نامه شهید : در سن ۱۶ سالگی به دیدار اجداد طاهرینش شتافت. پیکر مطهرش پس از ۱۹سال در تیرماه ۱۳۸۰ به وطن بازگشت و طبق توصیه شهید در گلزار شهدای شهر مقدس قم بخاک سپرده شد.
در این پست، برای ادای دین به این شهید بزرگوار مختصری از زندگینامه و وصیتنامه این شهید را قرار می‌دهم. امید دارم که شهیدان شفیع ما باشند.
شهید سید فضل الله امینی در سال ۱۳۴۵ در روستای متکازین از توابع بهشهر در یک خانوادۀ مذهبی و روحانی در دامنی پاک دیده به جهان گشود . در بطن انقلاب بود که با خانواده اش آهنگ عزیمت به قم را نمود .
در جلسات مذهبی ، نماز جمعه ،مکان دعاهای شبانه ،توسل ، کمیل ، انجمن اسلامی نوجوانان حزب الله کوی آیت الله نجفی قم ، مسجد جمکران همه و همه از وجود این عزیز معصوم سرود های رهایی و شوق را سر می دادند .
در اوایل امتحانات خرداد ۱۳۶۱ بود که با پیام امام به جبهه اعزام شد و در مراحل اول و دوم عملیات محرم بود که شبانگاه با همسنگرانش در پی ماموریتی رفتند و در همان عملیات در منطقه زبیدات عراق در تاریخ ۱۵/۸/۶۱ ندای حق را لبیک گفته و به فیض عظیم شهادت نائل آمد .
روحش شاد و تربتش نورانی باد.

وصیت نامه شهید :فرازهایی از وصیت نامه شهید سیدفضل الله امینی
بسم رب الشهداء والصدیقین
بسم القاسم الجبارین
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الّرّحیم
اِن الله اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم و اَموالَهُم بِاَنَ لَهُمُ الجَنَهَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ فَیَقتُلُونَ َو یُقتَلُونَ وَعداً عَلَیهِ حَقَا فِی التَورایهِ وَ الاِنجیلِ وَالقُرآنِ وَ مَن اَو فی بِعَهدِهِ مِنَ اللهِ فاستَبشِروُا بِبَیعِکُمُ الَذی بایَعتُم وَ ذالِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیمِ .
خداجان ومال اهل ایمان رابه بهای بهشت خریداری کرده،آنان درراه خداجهاد می کنند که دشمنان دین رابه قتل برسانند و یا خود کشته شوند ، این وعده قطعی است برخداعهدی است که درسه دفترآسمانی تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد کیست؟ ای اهل ایمان شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهده با خدا به حقیقت سعادت و پیروزی بزرگی است. “قرآن کـریم”
باسلام ودرود به فرمانده کل قواحجه ابن الحسن امام زمان (عج)ونائب برحقش رهبرکبیرانقلاب اسلامی وبنیانگذار جمهوری عدل اسلامی ایران و با سلام فراوان به امت شهید پرور وقهرمان ((ایران)) وخلاصه با سلام به شما والدینم . چون من بنابه حکم خدا و قرآن و نائب برحق امام زمان (عج) آماده رفتن به جبهه هستم به عنوان وصیتنامه چند کلمه با امت قهرمان وخواهر و برادرانم سخن بگویم تا اگراین افتخاربزرگ که همیشه آرزوی این را داشتم یعنی اگر به شهادت رسیدم این سخنانم همیشه به یاد ما باشد .
۱ – ازشماملت قهرمان وشهید پرورایران می خواهم که دست از((ولایت فقیه))برنداشته وهمیشه
پشتیبان این امید تمام مستضعفان باشید وکسانی که می خواهند این امید مستضعفان راتضعیف
ومنزوی کنند دهانشان رابکوبید تادیگرصدایشان درنیاید.
۲ – از شما امت دلیرتقاضامندم دست ازاین (( امام بزرگ و رهبرکبیرانقلاب اسلامی )) حتی برای یک لحظه برندارید و مبادا این امام حتی دریک لحظه احساس تنهایی کند وهمیشه گوش به فرمان امام باشید
۳- از شما مردم شجاع می خواهم که همیشه سنگرها راحفظ کنید و سنگرها راخالی نکنید ومبادا روزی این خانواده های عزیز از دست داده احساس کنند که اسلحه فرزندش را کسی برنداشته است وهمیشه درسنگر باشید و نگذارید که امام دستورجهاد دهد .
۴- همیشه((پیروولایت فقیه))باشید که همان ((پیرویت ازائمه اطهار))می باشد وبه الله اگرکسی ((پیروولایت فقیه ))نباشد یعنی پیروائمه اطهارنیست وکلام خداراکه فرمود ((اطیعواالله واطیعواالرسول واولی الامرمنکم))رازیرپاگذاشته است وبنابراین مخالف با((امام زمان ومخالف بارسول خدا))است ودرآخرت عذابی الیم درانتظارش است.
۵- ازشماوالدینم می خواهم که وقتی به آرزویم رسیدم هیچ ناراحت نباشید وبانقل ونبات وشیرینی دادن به مردم چشم دشمنان خدا،امام وولایت فقیه راکورکنید ودشمن بداند که شما ها نه تنها ناراحت نیستید بلکه خیلی افتخارمی کنید.
۶- ازتوپدرعزیزومهربان می خواهم که امربه معروف ونهی ازمنکرکنید وهمیشه از((خط امام وولایت فقیه ))سخن بگوئید ودرباره مقام شهید برای ملت سخن بگوئید.
۷- وهمیشه سرتسلیم به فرمان خدافرود آورید ودستورات((امام خمینی))که همانادستورات((خداوامام زمان)) است گوش کنید وجزاودستورات هیچکس رابه هیچ عنوان گوش نکنید البته آنهایی که درخط امام هستند حرف های آن هاهمان حرف های امام است وتائید وپشتیبانی آنهاواجب است.
۸- ازشماتقاضامندم همیشه پشتیبان روحانیت خط امام………باشید.
۹- ازبرادرانم می خواهم که همیشه سنگرهاراپرکنند وازبرادربزرگم می خواهم در((انجمن اسلامی)) فعالیت بیشتری کند وجایم راپرکند وکارهایی که من بایست انجام دهم منجمله شرکت کردن ولی فعالیت نکردن درانجمن اسلامی اوباید جبران آن هاراهم بکند وازبرادرکوچکم می خواهم که درس راخوب بخواند ودرآینده خدمتگزارخوبی برای جامعه باشد وازبرادرکوچک ترم می خواهم الان درس رابخواند وبیت المقدس درانتظاراووامثال اواست وازخواهرکوچکم می خواهم حجاب خود راتاآخرحفظ
کند وزینبی کارکند.
۱۰- ازبستگان ورفقای خودم می خواهم که پس ازشهادتم لباس مشکی نپوشند….
۱۲- ازتمام ملت غیورایران می خواهم که اگرکوچک ترین کاربدی ازمن سرزده است مرا ببخشید و از عموی مهربانم می خواهم کارهای مرا به بزرگواری خودشان نادیده بگیرند و ازمن هیچ ناراحت نباشند .
مرا حتما در قم دفن کنید چون از خشت و خاکش بوی عشق می آید ، کنار عمه ام فاطمه معصومه (س) ./
سیدفضل الله امینی/

سید عابدین

زندگی نامه شهید همراه با جزییات در فایل ذیل می باشد . لطفا دانلود فرمایید .

زندگینامه شهید سید عابدین حسینی ( کلیک کنید ) 

وصیت نامه شهید : بسم‌الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند متعال که به من چنین نعمتی عطا کرد تا بتوانم در جنگی چون جنگ حسین (ع) شرکت کنم و خون ناقابل و جان ارزش و بدن پوسیده خود را در راه اسلام و دین و قرآن و راه محمد (ص) فدا کنم و هیچ منتی بر کسی نمی‌توانم بگذارم چون وظیفه هر مسلمان است که به دین خود وفادار باشد و انسان در روی زمین مستأجر خداوند است و همیشه باید آماده هجرت باشد و نباید خود را روی زمین محکم کند.
شما برادران می‌دانید که مستکبرین جهان آنقدر پای‌بند به زندگی روی زمین هستند و آنقدر خون مردم مستضعف را می‌خورند که خیال مردن و از بین رفتن را ندارند و هنگام مردن آنقدر برایشان سخت است که کسی نمی‌تواند فکرش را بکند، ولی برای مرد مسلمان و برای مرد خدا، مردن از عسل هم شیرین‌تر است.
بارخدایا! چگونه می‌توانستم با این گناهم از آتش جهنم در امان باشم چون برای اسلام کاری نکردم. من بارها از مردان بزرگ شنیده‌ام که می‌گویند: ما برای اسلام کاری نکردیم و از خدا مردن در رختخواب را نمی‌خواهند، بلکه شهادت را در میدان نبرد می‌خواهند.
و ای خدای مهربان! شاید این شهادتم قبول و ما پیش سرور آزادگان امام حسین (ع) سربلند باشیم و از شما طلب شهادت می‌کنم تا بتوانم برای اسلام کاری کرده باشم.
خدایا به من رشادت و شجاعت در مقابل دشمن عطا کن تا با سر به آسمان و با سینه باز از جنگ استقبال کنم و آن قدرت را به من عطا کن تا دشمن اسلام را نابود کنم و صدای قرآن و ندای خمینی را به تمام جهان برسانم و از آزمایش شما در صحنه نبرد خوب برآیم.
اما پدر و مادر گرامی! سلام و درود بر شما باد که با دادن فرزندان خود کمک به اسلام می‌کنید و به ندای آن رهبر لبیک می‌گویید و می‌دانید که امام زمان (عج) را شاد و از خود راضی می‌کنید.
و درود فراوان به تمام مردان و زنان مسلمان ایران و مردان پاک اسلام.
و در آخر از شما برادران و خواهران می‌خواهم که دعا به امام عزیز و آن رهبر مجاهد پیامبرگونه فراموش نشود و از این نعمت‌های کمیاب به خوبی مواظبت کنند و دعای فرج و دعای وحدت را فراموش نکنید.
به امید پیروزی اسلام بر کفر
والسلام
سید عابدین حسینی
تاریخ و محل تولد: ۱۳۳۶ مازندران- بهشهر- روستای متکازین
تاریخ و محل شهادت: ۱۸/۸/۱۳۶۱ استان ایلام- منطقه عملیاتی محرم (عین خوش)
نام عملیات: عملیات محرم- رمز یا زینب (س)

شفایی0

زندگینامه شهید شفایی : شهید علیجان شفایی در سال ۱۳۴۱ در روستای متکازین در خانواده مذهبی و روحانی چشم به جهان گشود ( البته در شناسنامه شهید تاریخ ولادت ۴۵ درج شده که با پیگیری از خانواده شهید مشخص گردید تاریخ واقعی همان سال ۴۱ می باشد ) و در کودکی جهت فرا گرفتن قرآن روانه مکتب‌خانه شد. سپس به بهشهر مهاجرت و دوران تحصیل ابتدایی را در مدرسه (کمال‌الملک) قاضی طباطبایی گذراند و بعلت عدم بعضی از امکانات درس خود را رها کرده و در کارگاه نجاری به شاگردی مشغول شد.
پس از مدتها به شغل شریف کارگری روزانه رو آورد و تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در مشاغل ازاد مشغول به کار بود. شهید شفایی از نظر حسن خلق دارای ویژگی‌های خاصی بود. با شروع انقلاب اسلامی همواره در صحنه‌های انقلاب حضور مستمر داشته و در مراسمات،‌تظاهرات و تشییع پیکر پاک شهدا و نماز جمعه و جماعات حضور می‌یافت.
با شروع جنگ تحمیلی بعضویت بسیج درآمد و برای گذراندن دوره آموزش نظامی به چالوس اعزام شد. پس از گذراندن دوره آموزش نظامی به جبهه‌های حق علیه باطل شتافت. شهید شفایی یکبار به شهر و دیار خود بازگشت و مجدداً در تاریخ ۱۵/۸/۱۳۶۱ به سوی جبهه‌ها شتافت.
این شهید بزرگوار دنیای فانی را برای یک مومن زندان می‌پنداشت و همیشه جهت طول عمر امام دعا می‌نمود. شهید شفایی آرزوی بازگشایی راه کربلا و عتبات عالیات را داشت،‌چنانکه از سفارشات شهید می‌باشد که خطاب به برادر روحانی خود گفته است:
« امیدوارم تا دشمنان و صدام و صدامیان را از بین ببرم و حوزه علمیه نجف اشرف را امنیت بخشیده تا شما قادر به تحصیل در آن مکان مقدس باشید.»
قبل از اینکه شهید وارد صحنه سیاسی و مبارزات گردد تحول عجیبی در وی پدیدار گشت به گونه‌ای که ساعت‌ها در اتاق به اقامه نماز و تلاوت قرآن می‌پرداخت و از خداوند طلب شهادت می‌نمود.
او چنان آگاهانه می‌اندیشید که حتی در شب قبل از شهادتش به همرزمان خود می‌گوید: « امشب شب عاشورای من است و باید خندان و سرافراز باشم چون فردا به ملاقات حسین فاطمه خواهم شتافت.» همچنین اضافه کرد: «امشب خداوند به همسرم فرزندی عنایت خواهد کرد» و همان شب نیز خداوند فرزندی را به این شهید عنایت کرد.
سرانجام در روز جمعه ۲۱/۸/۱۳۶۱ مصادف با ۲۵ محرم ۱۴۰۳ و شهادت امام زین‌العابدین (ع) در گیلانغرب (جبهه غرب کشور) در سن ۲۰ سالگی و در کسوت جهادگر به درجه رفیع شهادت نائل گشت و پس از انتقال به بهشهر به همراه پیکر پاک پسرخاله شهیدش شهید سید عابدین حسینی، ‌تشییع و در بهشت فاطمه به خاک سپرده شدند.
قابل ذکر است شهید سید عابدین حسینی در روز سه شنبه ۱۸/۸/۱۳۶۱ مصادف با ۲۲ محرم ۱۴۰۳ در منطقه دهلران (عین‌خوش) به درجه رفیع شهادت نائل شد. از شهید شفایی یک دختر به یادگار مانده است که امید است ادامه دهنده راه پدر شهیدش باشد./

ش-جلیلی0

شهید سید علی جلیلی فرزند آقای سید احمد در سال ۳۶ متولد شدند و در تاریخ ۶۲ در سومار شهید شدند و در مزارشان در گلزار شهدای نوکنده می باشد .

( زندگی نامه شهید بزودی در این پست قرار می گیرد . )

ش-بابازاده0

زندگینامه بسیجی شهید “سید جابر بابازاده” : به سال ۱۳۳۸ در روستای “متکازین “هزار جریب ، آفتاب سیادتش به طلوع پرداخت . نیاکان پدری اش از قرون گذشته برمسند دیانت وفقاهت تکیه می زدند. جان کلام: ” همه خاندان او از قبیله دین ودانش بودند “.پدرش آقا سید علی وعمویش مرحوم میرصا دق ، دوسیدی خوش باطن که در عین زندگی دهقانی ودامپروری خالی از لطف نبود وبه سبب شوق دانستن وکثرت معاشرت با اشراف وبزرگان در مقام بیان ارشاد در مسجد ومجلس انجام وظیفه می کردند .
از کودکی تا شهادت با اخوانش در فریضه مورد عنایت ومهر پدری دست نواز حضرت ایت الله نصیری قرار گرفتند . وی مشربی مردمی وشوخ طبع که در محاورات روزمره موجب انبساط وسرور واطرافیان می شد . در فریضه اطاعت از والدین ید بیضا ودر خانه ودشت وکوهسار به یاری شان می شتافت در سه ورزش مقدس وزنه برداری پرورش انداخم وباستانی متبحر ودر سال ۱۳۶۰ در مسابقات کشوری اصفهان به مقام دوم نائل امدند وی به قول موثق دعای شریف کمیل ” یا رب قوعلی خدمتک جوارحی ” پروردگارم توانا کن در خدمتت اعضایم را به نحو احسن به کاری می بست . شرح پهلوانیش مفصل ولی برای ماندگاری در برگهای زرین تاریخ : ” وی پهلوانی غره به بازوی خویش نبود وفای به عهد داشت . در مقابل خاطیان می ایستاد وضعفا به خاک می نشست ” در ۶ بهمن ۱۳۵۷ وی همزمان با میلیونها منتظر ورود حضرت امام (ره ) به میهن با غیظ وعصبیت هزاران جوان ، خیابان انقلاب تهران منتهی به میدان آزادی رابا موانعی سخت مسدود وشهید سهمی بسزا در اجرای این طرح ایفا نمود خلاصه کلام در پایانه حیات ، از جانب بسیج کارخانه بهداشت پنبه تهران به جبهه اعزام و پس از هفته ها جانفشانی در سنگر مقاومت جزیره مجنون به شهادت واصل وسنگرش خالی از وی ماند. بهشت براو خوش باد./

ش-حسینی0

زندگی‌نامه سردار شهید سید ابراهیم (حمید) حسینی : در سال ۱۳۴۱ شمسی در بیت سیادت و مذهب دیده به جهان گشود و محبت شدید وی نسبت به اسلام و قرآن و اهل بیت پیامبر اسلام (ص) و پیروی از روحانیت اصیل و متعهد شیعه و نیز استعداد و هوشیاری و نشاط فکری و اصالت و نجابت از همان آغاز زندگی نوجوانی محسوس بوده است.
علاوه بر این تحت تربیت و مراقبت و نظارت دقیق پدر و. مادری علاقمند به نبوت و امامت قرار گرفت و در عنفوان شباب و جوانی،‌عشق به معنویت و واقعیت و ارزش‌های انسانی در او بصورت شگفت‌انگیزی شکوفا گردیده و حقیقت و رهبری‌های پیامبرگونه رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی روحی له‌الفداء به او شادابیت ویژه و روحیه خاص ایمانی بخشید.
از این پس شهید سید حمید بغیر از امام و رهبری انقلاب و حمایت از دستاوردهای انقلاب اسلامی، حفظ خون شهدا و پاسداری از جانبازی‌های جانبازان فداکار اسلام و کوبیدن دسمنان اسلام و انقلاب ایران به چیز دیگری نمی‌اندیشید. دیگر برای شهید سید حمید زندگی مادی و لذائذ دنیوی معنا و مفهومی نداشت. او چون جد بزرگوارش حضرت سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیه‌السلام خود را برای لقاء حق تعالی آماده کرده بود و هیچ چیزی نتوانست سد راه وی گردد و این راز درونی خود را کراراً در ضمن نامه‌هایی به پدر و مادر و دیگر دوستان و عزیزانش گاه با اشاره و گاه با صراحت ابراز و اظهار می‌داشت.
شهید سید ابراهیم با این منظور مقدس چون دیگر رزمندگان با ایمان و حسینیان،‌ عاشقانه به جبهه حق علیه باطل شتافت و برای کوبیدن یزیدیان فعالیت جانانه آغاز کرد.
مسئولیت‌های این شهید گرانقدر اسلام از نامه‌هایی که فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوکان و ارومیه پس از شهادت وی تهیه شده است،‌ ذکر گردیده است.
-فرمانده عملیات سپاه بوکان سال ۱۳۶۱ الی ۱۳۶۲
۲- فرمانده عملیات شهری در قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع)(۱۳۶۲الی ۱۳۶۳)
۳- فرمانده عملیات تیپ ویژه قدس در نیمه دوم سال ۱۳۶۳
۴- فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه در اواخر سال ۱۳۶۳ و آخرین مسئولیت شهید عزیزمان این بود که از دلیرترین و جوانترین فرماندهان در منطقه قرارگاه حمزه سیدالشهداء به شمار می‌رفت./

ش-فلاحی0

زندگی نامه بسیجی طلبه شهید محمد حسین فلاحی ( جوان ترین شهید متکازین ) :
شهید محمد حسین فلاحی فرزند حجت‌السلام و المسلمین حاج شیخ میرزاحسن فلاحی در سال ۱۳۴۸ در شهرستان بهشهر در یک خانواده اصیل و روحانی متولد گشت. در ۶ سالگی وارد دبستان شد و پس از پایان دوره ابتدایی به مدرسه راهنمایی سلمان فارسی راه یافت.
ویژگی‌های اخلاقی:
شهید از نظر اخلاقی از امتیاز خاصی برخوردار بوده و از عاشقان و شیفتگان راه الله و اهل بیت علیهم‌السلام بود. در اخلاق و ادب نزد همگان الگو بوده و تمام کسانی که ایشان را می‌شناختند از او بعنوان الگویی در اخلاق یاد می‌کردند. علاوه بر این خصوصیات، شهید در حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی کوششی مداوم داشت. این شهید بزرگوار از بدو تشکیل پایگاه مقاومت شهید مظلوم بهشتی در محل به عضویت بسیج درآمده و یکی از نیروهای فعال در این مدرسه عشق بشمار می‌رفت.
شهید فلاحی در این دوران،‌ وظایف محوله در مجموعه پایگاه از قبیل نگهبانی، تبلیغات و ‌تدارکات را به نحو احسن انجام می‌داد. به گونه‌ای که بعنوان بسیجی نمونه انتخاب شد.
این بسیجی شهید دو بار در امتحانات سراسری غیر حضوری بسیج شرکت نمود و هر دو بار مقام اول را کسب نمود.
شهید،‌عشق و علاقه‌ای به حضور در جبه داشت و چند بار تقاضای اعزام به جبهه را نمود ولی بدلیل نداشتن شرایط سنی جهت اعزام،‌ با تقاضای ایشان مخالفت شد. تا اینکه سرانجام پس از سه سال فعالیت در بسیج در تاریخ ۱۲/۴/۱۳۶۳ با تغییر تاریخ تولد در شناسنامه برای آموزش اعزام به جبهه، به پادگان آموزشی گهرباران انتقال یافت. بعد از یک ماه آموزش در تاریخ ۱۷/۵/۶۳ به جبهه کردستان اعزام و پنج ماه در منطقه مریوان خدمت نمود.
شهید پس از بازگشت،‌مدتی مشغول گذراندن امتحانات درسی گردید ولی مدت زیادی نگذشت که مجدداً راهی جبهه نبرد گشت (۲۶/۳/۱۳۶۴). این بار به جبهه جنوب عازم شد تا بار دیگر با دشمنان اسلام به مبارزه برخیزد و با سرخی خون خود،‌خط بطلانی بر نقشه‌های شوم ستمکاران کشد. او پس از مدتی نبرد با کفار بعثی در واحد ادوات قسمت دوشکا در هورالعظیم در تاریخ ۱۳/۴/۱۳۶۴ بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر، به معشوق خود پیوست.
یادش گرامی؛ راهش پر رهرو .

وصیت نامه شهید : بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
مپندارید کسانی که در راه خدا شهید می‌شوند مردگانند بلکه زنده و نزد خدایشان روزی می‌خورند.
(قرآن مجید)
هرکه در این بزم مقرب‌تر است جام بلا بیشترش می‌دهند
دلم خواهد به مرگ سرخ گلگون چو جانبازان خوزستان بمیرم
دلم خواهد که در خط خمینی بهشتی گونه و انسان بمیرم
با سلام و درود بر سرور آزادگان حسین‌بن علی (ع) و با سلام بر حسین زمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی امید مستضعفان جهان،‌رهبری که نور جاویدش از سرزمین لاله‌زار مقدس ایران درخشیدن گرفت و می‌رود تا بر کل جهان پرتو افکند و رهبری که ستون‌های غرب را به لرزه درآورد و ریشه بی‌عدالتی و ظلم را ریشه‌کن کرد.
من با آگاهی کامل و عشق و علاقه به اسلام و لبیک به پیام امام و به خاطر خدا و نیتی خالص بسوی جبهه شتافته‌ام و آمده‌ام تا آخرین قطره خونم از انقلاب حمایت نموده و با نثار جانم به دشمنان اسلام و قرآن نشان دهم که ما حاضریم ماردان داغدار در سوگ عزیزان خود بسوزند، پدران از فراق فرزندان ناله کنند، مردم از شهرها هجرت کنند و هر روز شاهد جنایات دشمن خونخوار باشیم اما به پیروی از سرور آزادگان، حسین بن علی فریاد بزنیم: «هیهات من‌الذله»
برادران؛ مردانه بسوی جبهه‌ها هجرت کرده و ثابت کنید که ایران اسلامی حاضر است با قامتی استوار در برابر کفر جهانی بایستد،‌از شما تقاضا دارم با حضور خود در جبهه‌های جنگ و مراسم عبادی سیاسی پشت جبهه،‌ رشد و آگاهی انقلابی و میزان تعهد و مسئولیت خود را نشان دهید و پوزه شرق و غرب را بخاک بمالید.
برادران؛ تنفر خود را از دشمنان اسلام و قرآن اعلم دارید و در نظر داشته باشید که عدم حضور شما در صحنه،‌خیانت به قرآن و امیدوار کردن دشمنان اسلام است.
« اگر قطعه قطعه کنند، اگر مرا بسوزانند و به خاکستر تبدیل کنند، هر ذره خاکسترم فریاد « الله اکبر، خمینی رهبر،‌ هیهات من‌الذله» سر خواهد داد.
در آخر از تک تک شما افراد خانواده، دوستان و آشنایانم عاجزانه تقاضا دارم که حلالم کنید و مرا عفو نمایید.
از تمامی امت حزب‌الله می‌خواهم امام را دعا کنند و جبهه‌ها را یاری نمایند.
با امید پیروزی رزمندگان اسلام و شکست دشمنان اسلام.
والسلام علیکم و رحمه‌الله برکاته
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
هورالعظیم ۷/۴/۶۴ محمد حسین فلاحی ./

ش-نجفی00

شهید محمد حسن نجفی در سال ۶۴ شهید شدند و حدود ۱۲ سال مفقود بودند .

ش- طلبه حسینی0

زندگی نامه طلبه شهید سید ابراهیم حسینی : بــــــــسم رب الشـــــــهدا و الصـــــــدیقین
نــــــــــــــــام : سـیـد ابراهیم
نام خانوادگی : حـســیــنــــی
نـــام پــــــــدر : ســــید رضا
مـــحـــل تـولد : نـــوکــــنـــده
تـاریـخ تــولـد : ۱۳۴۶/۱۲/۱۲
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۰۸
::. زنـدگـی نـامـه سـیـد ابـراهـیـم حـسـیـنـی
شهید سید ابراهیم حسینی در تاریخ دوازدهم اسفند ماه سال ۱۳۴۶ در شهر نوکنده و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود تا با قدومش در آستانه بهار طبیعت گرما بخش خانواده باشد. پدرش کشاورز بود و او در دامان خانواده ای متدین و زحمتکش پرورش یافت. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه طبری و راهنمایی را در مدرسه قابوس ابن وشمگیر زادگاه خود سپری نمود. از همان کودکی با زمزمه های انقلاب آشنا شد و با دوست همرزمش مفقود الاثر حسن کردی برای به ثمر رساندن نهال انقلاب تلاش ها ی زیادی از خود نشان دادند. پس از پیروزی انقلاب جهت ادامه تحصیلاتش، به شهرستان بندرگز عزیمت نمود. با شروع جنگ تحمیلی و تاکید امام مبنی بر حضور جوانان در جبهه ها ، سنگر علم را رها کرد و آتش اشتیاقش برای حضور در جبهه و ادای دین، دو چندان شد. بالاخره موفق شد پس از گذراندن دوره آموزشی در پادگان منجیل، رهسپار جبهه ها گردد. وی در آنجا به مدت سه ماه در رسته مخابرات خدمت کرد. پس از بازگشت در سال ۱۳۶۴ به علت علاقه فراوان به فراگیری علوم دینی وارد حوزه علمیه شد و در کسوت روحانیت درآمد. او ابتدا در مدرسه علمیه امام محمد باقر (ع) بندرگز و سپس در حوزه علمیه مشهد، در محضر علمای گرانقدر زانوی ادب بر زمین زد تا بتواند هرچه بیشتر و بهتر از خرمن آن خوشه بچیند. در مدت دو سالی که در مشهد تحصیل می کرد به درس و مدرسه دل خوش نکرد و جبهه را از یاد نبرد و بارها به میدان های نبرد عزیمت کرد. او اهل ذکر، تهجد و شب زنده داری بود. خون سیادت در رگهایش می جوشید و به زیارت مولایش امام حسین (ع) خیلی علاقه داشت. به گفته استادش: او جوانی پر تلاش، مخلص، صبور وبا تقوی بود. وی هفت بار به جبهه اعزام شد و درآخرین حضور خود که به عنوان تخریب چی در لشگر ۲۵ کربلا در منطقه شلمچه خدمت می کرد. سرانجام در روز پنجشنبه هشتم اسفند ماه ۱۳۶۵، هنگامی که مشغول اذان گفتن بود از ناحیه سر مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و شربت شهادت را جانانه سر کشید./

وصیت نامه شهید :

وصیت نامه طلبه بسیجی شهید سید ابراهیم حسینی:  بسمه تعالی
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مردگانند بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند.
بادرود وسلام فراوان برمهدی موعود(عج)ونایب برحقش امام خمینی وبادرودوسلام برشهدای راه اسلام ازآدم تا حال.وبادرودوسلام برخانواده های معظم شهداکه به فرموده ی امام چشم وچراغ این ملتند. برای این حقیربسی مایه ی خوشحالی وسرافرازی است که شغل مقدس طلبگی راانتخاب کردم ودراین راه توانستم راهی جبهه های نبردشوم وبه عنوان سربازی کوچک برای اسلام وانقلاب باشم. ازکلیه ی اساتیدخودنهایت تشکررامی نمایم که ماراازلغزشها بازداشتندوراه حق وحقیقت رابه ما شناساندند سلام به ملت شهیدپرورایران وملتی که رهبرش راپس ازچندین سال دوباره به آغوش گرفت وهم اکنون درزیرسایه اش پیروزیهامی آفرینندوامیدوارم تاظهورحجت(ع)زنده بماند.وازملت ایران،این رابه عنوان وصیت می خواهم که اوراتنها نگذارید… ملت ایران،ملت منطقه؛قدراین امام رابدانید.اگراین امام عزیزنبودچه جنایتها که برما نمی شد.چه تجاوزهایی که برناموس مانمی شد…ملت قهرمان:قدراین امام رابدانید.جبهه هاراخالی نگذارید.درافشای توطئه ها کوشاباشید.ای زنان ایرانی:ای کسانی که فرزندان خودرااین چنین تربیت کرده ومی کنیدوباقلبی پاک ومملوازایمان آنهاراسرازیرجبهه ها می کنیدوباشهادتشان افتخارمی کنید،برشماست حفظ حجاب…حجاب شما مشت محکمی است بردهان یاوه گویان شرق وغرب ومنافقان داخلی.این رابدانیدکه حجاب شما،کوبنده ترازسلاح آتشین فرزندانتان درجبهه ها است.
پدرم،مادرم:من میدانم که چه راهی راانتخاب کرده ام.من شب وروزدرباره ی اعمالم فکرکردم،دیدم هیچ ندارم.بادست خالی دو،سه روزدیگرمی خواهم ازاین دنیا بروم.چراکه به فکرتوشه ی آخرت نباشم.آخرشمابرای زندگی من دل می سوزانیدوامامن به فکرآخرت خودم هستم وامام حسین(ع)ازخون گلوی خودگذشت.وباآنکه میدانست باهمه ی یارانش به شهادت می رسندوخانواده اش رانیزبه اسارت می برند،باوجودهمه ی اینها،روبه سوی کربلا روان می شود.ولی ما که خودمان راشیعه ی امام می دانیم،چطوراززندگی خوددست نداریم …اصلاآئین قیام امام حسین (ع)نیزاین بودکه به نسلهای آینده درس شهادت وجاودانگی بیاموزد.
پدرم،مادرم:خوشحال باشیدکه راهم راکورکورانه انتخاب نکردم. پدرم،مادرم:به خودبیاییدکه منزل شما محل نزول ملائکه شد…به
خودافتخارکنیدکه فرزندتان رابرای دین اسلام فداکردید. برادرانم:اسلحه ی برزمین افتاده ام رابرگیریدوبه سوی جبهه ها برویدودیگران راتشویق به جبهه رفتن کنید… آری؛جبهه مکان زیارت باامام زمان (عج)است وآموختن درس شهادت…شهادت رامی توان به هر شکوفه ای تشبیه کردکه درخت آن درجبهه های نبردروئیده است. خواهرانم:شماراوصیت می کنم به حفظ حجاب …که ازسخنان باارزش فاطمه زهرا(س)الگوی زنان عالم ،این سخن راشنیدم که فرمود:”ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است.” خانواده ام:مباداازشهادتم ناراحت شوید…امروز روزعملی کردن حرفهای پشت جبهه است که می گفتیم ای کاش مادررکاب امام حسین (ع)بودیم وبه شهادت می رسیدیم …امروز هم می توان آن حرفهاراعملی کرد…آن روزامام حسین (ع)بودوامروزامام عزیزمان …آن روز زمین کربلا بودامروز سرتاسرمرزهای ایران،ازغرب و جنوب،کربلاست.پس تا جایی که توان داریم،بایداسلام رایاری کنیم. اما امت شهیدپرور:مواظب باشیدبادسته پرازاین دنیا بروید…اوقات راغنیمت بشمارید…هرچیزازدست رفته رامی توان یافت،مگروقت.ازدوستان وآشنایان می خواهم،هرناراحتی که برای شماایجادکردم،ببخشید.درخاتمه پیروزی اسلام ومسلمین وسلامتی امام عزیزراازخدای بزرگ مسئلت دارم.نصرمن الله وفتح قریب.(والسلام)
سربازکوچک اسلام:سیدابراهیم حسینی  تاریخ۵-۵-۱۳۶۴  ./

ش-نجفی0

وصیت نامه شهید عیسی ( محمد علی ) نجفی :
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ
آیه ۱۹۳ سوره آل عمران
پروردگارا ما چون صدای منادی که خلق را به ایمان می‌خواند شنیدیم اجابت کردیم و ایمان آوردیم. پروردگارا از گناهان ما درگذر و زشتی کردار ما را بپوشان و هنگام جان سپردن ما را از نزدیکان محشور فرما.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و والنهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم. انشالله
با سلام و درود فراوان به امام زمان عجل الله و نائب آن حضرت ، امام امت ، پیر جماران ، فرمانده کل قوا ، حضرت امام خمینی و با سلام به حضرت آیت الله منتظری قائم مقام رهبری و سلام به ارواح پاک شهدا از صدر اسلام، از سرور شهیدان آقا اباعبدالله تا به کربلای ایران زمین، وصیت‌نامه اینجانب محمدعلی نجفی ( عیسی ) فرزند علی شماره شناسنامه ۸۷۱ ساکن بهشهر بدین شرح می‌باشد.
امت حزب الله و شهیدپرور
سخنی دارم با شما و آن این است که فعلاً در برهه ای از زمان قرار گرفته اید که اسلام به شما نیازمند است. که همان حرفی را که از امام بیاد داریم. هدف اصلی ما جنگ در دراه خدا برای خدا و کشته شدن به عشق خدا می‌باشد. مسئله شهادت یک امر الهی است که خداوند تبارک و تعالی فرموده است: « ادعونی استجب لکم » بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، و ما هم باید راه بیفتیم و به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمانمان لبیک گفته که باشد خداوند تبارک و تعالی از همه شهدا و و مجروحین و معلولین این خون ریخته شده در راه او و این جان ناقابل مرا به درگاه خویش بپذیرد.
ای برادران حزب الله؛
نکند در رختخواب ذلت بمیرید در حالی که حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) سرور شهیدان، در میدان نبرد و در صحرای کربلا به درجه شهادت که همان کمال انسان است به هدفش رسید .
ای برادران عزیز سپاهی و جوانان ظفرمند بسیجی ، مبادا در غفلت باشید و در آخر، عمری را بیهوده بگذرانید در صورتی که حضرت امیر مومنان علی(ع) در محراب عبادت شهید شدند. مبادا در حال بی‌تفاوتی باشید که علی اکبر حسین(ع) در راه خدا و با هدف به شهادت رسید. و شما ای مادران، مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا محضر خدا و امامانمان جواب حضرت زینب سلام الله علیها را باید بدهید . در حالی‌که تحمل ۷۲ تن از بهترین عزیزانش را که روز عاشورا شهید کردند، داشت. شما باید به صورت او نگاه کنید.
ای مردم مسلمان، دعاها و استغفارها را از یاد نبرید که بهترین درمان برای هر دردی تسکین آن همیشه بیاد خدا و ذکر خدا بودن است و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیاندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین کردند، تازه اول روز بدبختی مسلمان و روز جشن ابرقدرتهاست و به فرموده حضرت امام، این حسین زمان ، مسئله اصلی ما جنگ است و شرف و عزت ما در گرو همین جنگ است.
ای امت حزب‌الله، حضورتان را در جبهه ها محکم کنید تا مشت محکمی به دهان یاوه‌گویان آمریکا و شوروی و جوجه‌هایشان بزنید و در بیانات حضرت امام بیشتر دقت کنید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم وی سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید. اگر فیض شهادت نصیبم شد، آنان که پیرو خط سرخ امام نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند یا به حرف او عمل نمی‌کنند ، من راضی نیستم که بر سر جنازه‌ام حاضر شوند . ولی من همیشه از خداوند تبارک و تعالی این را در دعاها درخواست می‌کردم که جنازه من به شهر برنگردد تا جسد من مثل خاکستر پودر شود و بخاطر عشق به خدا به یاد برادرانی که در عملیاتها مفقود شدند و یا سوخته شدند و یا در خط جا مانده که نتوانستند جسد آنها را به شهر بیاورند و مادرانشان چشم انتظار آنها هستند، پدر و مادرم یکی از آنها باشند.
ولی اگر خدا خواست جنازه‌ام را به شهر آوردند و خواستند تشییع کنند، من از همه امت حزب الله و شهیدپرور شهرمان پوزش می‌طلبم و طلب عفو می‌کنم.
یک سفارش به برادران سپاهی می‌کنم، بعنوان یک برادر کوچک از همه؛ این حرف ناقابل مرا قبول کنید. در این برهه از زمان که اسلام احتیاج به شما دارد مبادا خدای ناکرده یک وقت هوس بیرون آمدن سپاه را بکنید، بیرون آمدن از لباس مقدس سپاه ، کناره گرفتن از از اسلام و ضربه زدن به اسلام است.
سخنی چند با پدر و مادرم:
پدر عزیز و مادر مهربانم؛ امروز روز آزمایش الهی است و روز امتحان الهی و روز پس دادن امانت خدایی است. انسان یک روز بدنیا می‌آید و یک روز باید از دنیا برود. انا لله و انا الیه راجعون. پس چه بهتر مرگ انسان شهادت در راه خدا و به عشق به خدا باشد.
و اما سخنی چند با همسرم؛
همانگونه که در مدت چند سال به لطف خدا با هم بودیم از مشکلات و گرفتاری ها در آزمایش‌های خدایی امتحان خوبی بدهید. من می‌دانم که در نبودن من رنجهای زیادی را متحمل می‌شوید. این ناراحتی را بخاطر خدا باید تحمل کنید. این را هم بدان که شب و روز باید شکرگذار نعمتهای خداوند باشید و از خداوند بزرگ می‌خواهم که فردا روز قیامت شما را با فاطمه زهرا و حضرت زینب سلام‌الله محشور کند و این دو فرزندم حسین و زهرا را به دست تو می‌سپارم و خوب از آنها نگهداری کرده و در تربیت آنها خیلی کوشا باشید. چه در زمان کودکی و چه در زمان جوانی.
سخنی با براداران و خواهرانم
هرچند که من نتوانستم برادری خوب برای شما باشم اما به بزرگواری خودتان مرا عفو کنید و در کارهایتان موفق و در خواندن درسهایتان خیلی تلاش و در کارهایتان تقوا را پیشه خود کنید و شما ای خواهرانم؛ مبادا در مرگم گریه کنید و صدای شما را مرد نامحرم و منافقان از خدا بی‌خبر بشنوند و خوشحالی کنند.
و در آخر جمله، خدایا، بارالها، پروردگارا، این بنده ضعیف و نادان که تحمل عذاب تو را در روز قیامت ندارم و تو ای خدای مهربان، مرا ببخش و از گناهانم درگذر.
والسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار
منتظری نستوه، محافظت بفرما
(عیسی) محمدعلی نجفی  ۲۲/۱۱/۱۳۶۶  ./

ش-خلیلی0

شهید سید جلال خلیلی فرزند حاج سید عقیل در سال ۶۷ شهید شدند و پیکر مطهرش بعد از چندین سال مفقود الاثر بودن در سال ۷۴ به وطن بازگشت .

ش-شریفی0

شهید محمود شریفی فرزند آقای حبیب الله در سال ۴۶ متولد شدند و در سال ۶۷ در منطقه شلمچه آسمانی شدند .

ش-فلاح0

شهید داوود فلاح فرزند مرحوم گلعلی در سال ۴۹ متولد شد و بعنوان سرباز در سال ۶۹ در دزفول جام شهادت نوشید .

زندگی نامه شهید

 

ش-خالقی0

زندگی نامه شهید : جانباز شهید سید رضا خالقی ساکن شهرستان گلوگاه ، متولد۱۳۴۷ با سابقه جبهه حدود شصت(۶۰) ماه در تاریخ۶۳/۱۲/۲۸در منطقه کردستان از ناحیه سرو اعضای بدن(موج انفجار) مجروح و در تاریخ۶۴/۱۲/۶ به منطقه جنوب اعزام ودرمورخه۶۴/۱۲/۲۵ عملیات والفجر۸ در منطقه فاو مجروح شیمیایی شدند و پس از سالها بیماری در مورخه ۱۳۸۵/۶/۱۲ به علت شدت اثرات مواد شیمیایی به شهادت نائل آمدند.

قسمتی از وصیت نامه برادر پاسدارجانباز شهیدسیدرضاخالقی :

با سلام و درود به پیشگاه ولی الله اعظم حضرت مهدی) عج)و رهبرکبیرانقلاب اسلامی و به امید پیروزی تمامی رزمنده گان اسلام.
این وصیت نامه را می نویسم که امید است رهگشای بندگان صالح و همچنین هدایت کننده گمراهان و افرادی باشد که پس از این همه سال از پیروزی انقلاب اسلامی الهی ملت ما هنوز توانایی باز کردن چشمان خویش را بر حقایق نورانی این انقلاب را ندارند و با امیدی چشم بر حقیقت پیوستن افکار پوچ خویش دارند و امید به واژگون شدن این انقلاب را داشته و دارند.
اگاه باشید که طبق امر قران اراده خداوند اکنون بر ان شده که به رهبری این پیر مرشد مستضعفان جهان را مهیای پذیرش منجی اخرالزمان کند.
برادران و خواهرانی که این جملات را بعد از شهادت من می خوانید این را بدانید که حرکت من حرکتی با اراده و با اگاهی و توام با عشق به معبود بوده است.راضی نیستم که هیچکس مرا با الفاظی چون جوان ناکام و حیف شده و غیر صدا کند چون که من به زندگی اصلی و واقعی رسیده ام بلکه من غصه میخورم برای انها که چگونه در دنیا غرق شده اند همانند کسانی که به هر چیز رنگی و زیبای کم ارزش چنان تعامل نشان می دهند که حاضر بر جدا شدن از ان نیستند فتحی با کیفیتی بهتر و برتر مانند ماشین و خانه و…..اری من غصه میخورم برای اینچنین افراد.
خدایا این قطره ای از اقیانوس بیکران نعمت هایی است که تو به من اعطا فرمودی که فکر،قدرت تصور انها را از من و قلم قدرت نوشتن انرا بر کاغذ ندارد.
اری ای عزیزانی که این وصیت نامه مرا میخوانید و شما خویشاوندان،همسرو فرزندان گرامی من:
خداوند در قران می فرماید در هنگام مرگ دیگران عبارت اناالله و انا الیه راجعون را بر زبان جاری کنید حال شما نیز بعد از شنیدن خبر مرگ من بگویید که همه ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم.
از خدا صبر و استقامت برای شما خواستارم.
بار خدایا من که نتوانستم از عمرم استفاده بکنم پس بقیه عمر مرا بگیر و به عمر رهبر عزیزمان بیفزا.
امین یارب العالمین   والسلام سیدرضا خالقی   ./

منابع : وبسایت های متکازینی ( همچنین باتشکر از برادر عزیز سید مجتبی حسینی )

ما را در تکمیل این لیست یاری فرمایید 

3 نظرات

  1. اشرفی تهران

    با سلام‌‌. من یه تهرانی هستم امسال مرداد با یکی از اشناهای مازندرانی سمت هزار جریب بهشهر اومدیم دوستم از روستای متکازین خیلی تعریف کرد بیست مرداد بود وقتی رفتیم اونجا صبح که بیدار شدم دیدم تو محل سرو صداس.گفتم چی شده.دوستم که دوستش اقای عسگری از متکازین بود.گفت یکی از علمای متکازین به رحمت خدا رفتن و امروز تشییع است.برام جالب بود.خیلی شلوغ بود‌.اون همه جمعیت برای یه روحانی.وقتی جنازه رو اوردن کل روستا متکازین سیاه پوش بودن و اشک میرختن.گویا اسم این عالم سید لطف الله جباری بود و سا کن مشهد.واقعا از عزاداری مردم متکازین حظ بردم چون روستای پدری ما از این خبرا نیس.برای عالم روستای شما فقط سی تا روحانی و امام جمعه ها بودن.فهمیدم متکازین مهمه و انسانهای بزرگی داره.واقعا جالب.گفتم هر سال تابستون میام من بعد بک شب هستم.بعد از تشییع سر مزار این سید عزیز یه حس ارامش خاصی به ادم دست میداد.الان متکازینو سرچ کردم اینجا رو دیدم.ولی عکس و مطلبی راجب فوت این حاج اقا ندیدم.کاش عکسی زده بشه..روحش شاد‌‌‌

    1. سردبیر

      سلام بر شما دوست عزیز . اولا مقدم شما را به روستای متکازین گرامی میداریم .
      ان شالله دفعات بعد حتما منزل ما نیز بیایید . خوشحال میشویم .
      در مورد زندگی علما ، منتژظر هستیم برخی دوستان اطلاعات کاملتری از این عزیزان برای ما ارسال دارند تا در کانال منتشر کنیم .
      تشکر از شما و ارسال نظرتان …
      موید و موفق باشید . حتما در کانال تلگرامی متکازین با ما در ارتباط باشید .

  2. Pingback: برکه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *