نگاهی ویژه به شهدای متکازین+جوان ترین شهید روستا

نگاهی ویژه به شهدای متکازین+جوان ترین شهید روستا

MH.Najafi

“امروز بیست و چهارم بهمن ماه مصادف است با عروج شهیدی از دیار جهاد و شهادت روستای متکازین طلبه شهید  محمدحسن نجفی . این شهید در سال ۱۳۴۳ متولد و در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ در منطقه فاو شهید شدند . (زندگی نامه شهید در ادامه مطلب ).”

به همین مناسبت نگاهی می اندازیم به سامانه جامع ده هزار شهید استان مازندران به نشانی” jangoderang.ir ”

در این سامانه که به همت کنگره شهدای استان جمع آوری شده است اسامی و مشخصات کل شهدای مازندران درج شده است.

حقیر در فهرست شهدای بهشهر و گلوگله بسیار جستجو کردم و توانستم هفت شهید متکازین را که در این سامانه بودند را بیابم که با ذکر صفحه مربوطه بیان می شود : ( احتمالا سایر شهدا در دیگر شهرها ثبت شده اند )

شهید عیسی نجفی در صفحه ۷ ( در سامانه نام شهید ، محمدعلی درج شده است ) ، شهید محمد حسین فلاحی در ص ۲۳ ، شهید محمود شریفی در صفحه ۳۱ ، شهید علیجان شفایی در ص ۳۱ ، شهید سید جلال خلیلی در صفحه ۴۳ ، شهید سید عابدین حسینی در صفحه ۴۶ و شهید سید حمید حسینی در ص  ۴۶ .

اگر اطلاعات بیشتری از این شهدای عزیز دارید میتوانید برای سامانه ارسال کنید.

شادی روح همه شهدا صلوات

جوان ترین شهید متکازین :

fallahi

طلبه شهید محمد حسین فلاحی فرزند حجه الاسلام فلاحی جوانترین شهید روستا هستند .( تولد:۱۹بهمن۴۸ . شهادت : ۱۳تیر۶۴ ). (سن شهید هنگام شهادت : ۱۵ سال و ۴ ماه )

“لازم به ذکر این پست تکمیل می شود ”

زندگی‌نامه:

بسیجی شهید محمد حسن نجفی در سال ۱۳۴۴ در روستای ولمازو در یک خانواده کارگری و مذهبی دیده به جهان گشود. شهید در سن ۷ سالگی وارد دبستان شهید شریف واقفی ولمازو شد و دوره ابتدایی را به پایان رساند. به دلیل فقر مالی و دلایل دیگر وی از ادامه تحصیل باز ماند و از راه کارگری به تامین معاش خانواده کمک می‌کرد.

صفات اخلاقی:

شهید دارای حسن خلق بوده ویژه‌ای بود،‌لباس‌های ساده می‌پوشید و در منزل قدیمی و کاهگلی پدر زندگی می‌کرد. در سال ۱۳۵۷ همزمان با اوج گیری انقلاب در تظاهرات علیه رژیم ست‌شاهی حضور فعالانه داشت. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به منظور پاسداری از ارزشهای انقلاب اسلامی،‌ در محل از اولین نفراتی بود که به عضویت بسیج درآمد و در این پایگاه مقاومت جزو افراد موثر بوده و تلاش‌های فروانی در این زمینه داشت.

حضور شهید در جبهه و جنگ:

شهید بزرگوار نجفی در سال ۱۳۶۲ برای پاسداری از نظام بعنوان نیروی داوطلب بسیجی، جهت مقابله با اشرار و قاچاقچیان مدت ۶ ماه در زاهدان حضور فعالانه یافت و پس از برگشت به شهر و کاشانه خویش، بعنوان نیروی جهادی جهت بازسازی شهر جنگ‌زده و مقاوم سوسنگرد به این شهر عازم شد و یک ماه در این شهر بطور داوطلبانه فعالیت نمود. سپس به ولمازو برگشت و خود را برای خدمت مقدس سربازی آماده کرد. (سالهای ۱۳۶۲ و ۶۳). شهید بزرگوار این دو سال را در کردستان مشغول انجام وظیف شد و بعد از پایان خدمت سربازی در تاریخ ۱۸/۵/۶۴ به آغوش گرم خانواده بازگشت.

پس از پایان خدمت سربازی به پیشنهاد خانواده در تاریخ ۲۸/۸/۶۴ ازدواج نمود ولی این شهید سرافراز که دلش برای دفاع از کیان اسلامی می‌تپید علیرغم مخالفت‌های انجام شده در تاریخ ۱۹/۸/۶۴ بار دیگر به جبهه اعزام گشت.

شهادت:

شهید نجفی در سال ۱۳۶۴ در عملیات غرورآفرین کربلای ۸ (شط‌علی) بعنوان تک‌تیرانداز و جمعی گردان صاحب‌الزمان تیپ یکم لشکر ویژه ۲۵ کربلا شرکت داشت. وی بهمراه چند تن از همرزمان دیگرش هنگامی که سوار بر قایق قصد عبور از اروندرود را داشتند مورد اصابت سلاح‌های دشمن قرار گرفته و پیکر همه سرنشینان قایق در آب خروشان اروند از نظرها پنهان شد. سالها پدر و مادر مظلوم این شهید و همچنین خانواده، چشم‌انتظار رجعت پیکر مطهر وی بودند تا اینکه تقریباً پس از ۱۲ سال پیکر مطهر این شهید به شهر و دیار خود باز گشت و پس از برگزاری نماز جمعه طی تشییع جنازه‌ای پرشکوه به روستای ولمازو منتقل و بخاک سپرده شد.

یادش گرامی؛‌راهش پر رهرو

“باتشکر از برادر شهید آقای حسینی”

22 نظرات

  1. برادر عزیزم آقا سید
    با توجه به اینکه شهادت شهید نجفی را یادآوری کردید
    اطلاعات شهید تجفی رو براتون ارسال میکنم تا در سایت وزین متکازین منتشر کنید.
    منتظر انتشار سریع مطالب هستیم.
    یا حق
    همه فایلها را در یک فایل فشرده به آدرس زیر براتون میذارم:
    http://s5.picofile.com/file/8113509392/m_h_Najafi.rar.html

  2. سید مصطفی

    شهیدآوینی : شهادت لباس تک سایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید. هروقت به این لباس تک سایز درآمدی پرواز می کنی مطمین باش. برای شادی همه شهدای متکازین صلوات

  3. رضا زارعی

    با سلام و خسته نباشید خدمت هم محله ای عزیزم-وبلاگ جالب و جذابی را ارائه داده اید امیدوارم هر روز مطالب مفیدتری در وبلاگ قرار دهید.اگر می توانید عکس های قدیمی اهالی روستا را در وبلاگ قرار دهید. متشکرم

  4. titi

    یادمه وقتی میخواستن یاداوره ی شهدا ی متکازین رو برگزار کنن
    داداش خدا بیامرزم سریع میومد پیش من و میگفت
    شعر یا متن ادبی واسم بنویس توی مراسم بخونم….
    چقد ذوق داشت… حس و حالش خریدنی بود…..
    امیدوارم خدا به اون حس وحال خوبش جواب داده باشه……..
    مطمئنم که خدا مهربونیشو بدون جواب نمیذاره…
    موفق باشید……

    1. سردبیر

      سلام و درود بر شما .
      از خداوند منان مسالت داریم داداش تان را با جوان امام حسین ع محشور فرماید.
      خدا بیامرزه . داغ داداش سخته …
      ای کاش اسم داداش تان را هم می نوشتید .
      با تشکر از حضورتان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *